کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَوْلِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حول وحوش
دیکشنری فارسی به عربی
ضواحي
-
حول و حوش
فرهنگ واژههای سره
دور و بر
-
حول و حوش
لغتنامه دهخدا
حول و حوش . [ ح َ / حُو ل ُ ح َ / حُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )پیرامون . پیرامن . اطراف . گرداگرد. دور. دور و بر.
-
حول الي ارقام
دیکشنری عربی به فارسی
رقمي کردن
-
حول یك محور گرداندن
دیکشنری فارسی به عربی
استقطاب
-
حال و حول
فرهنگ گنجواژه
تفریح.
-
حول و حوش
فرهنگ گنجواژه
دور و بر، گوشه و کنار.
-
حول و وَلا
فرهنگ گنجواژه
حرص،نگرانی .به حول و ولا افتادن.
-
حول و حوش
واژهنامه آزاد
اطراف، پیرامون، کناره.
-
حال و حول حال و هول،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
تفریح،لذت ،کیف کردن
-
واژههای همآوا
-
حول
واژگان مترادف و متضاد
۱. توان، توانایی، قدرت، قوت، نیرو ۲. جودت نظر ۳. اطراف، پیرامون، جهات، گرداگرد
-
هول
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعراض، بیم، پروا، ترس، خوف، دهشت، رعب، وحشت، هراس ۲. شتاب، شتابزدگی، عجله
-
هول
فرهنگ واژههای سره
هراس
-
هول
لغتنامه دهخدا
هول . (ع ص ) ناقة هول الجنان ؛ ناقه ٔ تیزخاطر و چالاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هول
لغتنامه دهخدا
هول . [ هََ ] (اِخ ) پیکری است به شکل سر مردم نزدیک هرمان به مصر، که گویند طلسم رمل است . (منتهی الارب ).ابوالهول . (اقرب الموارد). رجوع به ابوالهول شود.