کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَمْدِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حَمْدِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
ثنا وستايش او
-
واژههای مشابه
-
حمده
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamde) (عربی) سپاس و شکرگزاری .
-
حمده
لغتنامه دهخدا
حمده . [ ح َ دَ ] (اِخ ) بنت واثق الهیتینه . یکی از زنان بسیار دانشمند که در حدیث و فقه و دیگر علوم عصر خویش تبحر داشت . و در اواخر قرن چهارم هجری در بغداد میزیست و فصاحت و طلاقت لسان مخصوص داشت . وعظ و نصایح سودمندش خیلی مؤثر بوده و در مجلسی مخصوص ...
-
حمدة
لغتنامه دهخدا
حمدة. [ ح َ دَ ] (اِخ ) حمدونة. دختر زیادبن تغبی . وی از قریه ٔ بادی از اعمال وادی آش باشد. حمدة ادیبه ای بزرگوار و شاعره ای صاحب جمال و مال بود باپارسائی و پاکدامنی . جز اینکه دوستی ادب وی را وامیداشت که با اهل آن بیامیزد. این آمیزش با پاکدامنی همرا...
-
حمدة
لغتنامه دهخدا
حمدة. [ ح َ دَ ] (ع ص ) محمودة. (از اقرب الموارد): امراءة حمدة؛ اَی محمودة. (اقرب الموارد).
-
حمدة
لغتنامه دهخدا
حمدة. [ ح ُ م َ دَ ] (ع ص ) بسیار ستاینده . (منتهی الارب ). بسیار حمدکننده اشیاء را. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
حمده
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamde) (عربی) سپاس و شکرگزاری .
-
هم ده
لغتنامه دهخدا
هم ده . [ هََ دِه ْ ] (ص مرکب ) دو تن که در یک ده زاده شوند یا در یک ده زندگی کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
حمده
لغتنامه دهخدا
حمده . [ ح َ دَ ] (اِخ ) بنت واثق الهیتینه . یکی از زنان بسیار دانشمند که در حدیث و فقه و دیگر علوم عصر خویش تبحر داشت . و در اواخر قرن چهارم هجری در بغداد میزیست و فصاحت و طلاقت لسان مخصوص داشت . وعظ و نصایح سودمندش خیلی مؤثر بوده و در مجلسی مخصوص ...
-
جستوجو در متن
-
حمدونة
لغتنامه دهخدا
حمدونة. [ ح َ ن َ ] (اِخ ) نام دختری ادیبه و شاعره است از اهالی قصبه ٔ وادی اش از غرناطه ٔ اندلس که بحسن و لطافت اشعار و قوت فصاحت و بلاغت شهرت یافت . (قاموس الاعلام ). رجوع به حمدة شود.
-
تسمیع
لغتنامه دهخدا
تسمیع. [ ت َ ] (ع مص ) تشنیع کردن و تشهیر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). افشا و آشکار کردن عیب کسی و مشهور و رسوا کردن او را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة): و من الحدیث «من سمع بعبد سمع اﷲبه » سمعاﷲ به اسامع خلقه ...
-
تکامل
لغتنامه دهخدا
تکامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) تمام شدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تکامل اللغة؛ در اصطلاح آن باشد که حروف تشکیل دهنده ٔ آن قلب مکانی یابد تا افاده ٔ معنی جدید کند و آنرا اکتهال لغت نیز گویند مانند کلمه ٔ «مدح » که کلمات زیر ...