کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَلیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صفی حلی
لغتنامه دهخدا
صفی حلی . [ ص َفی ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به صفی الدین حلی شود.
-
مهدی حلی
لغتنامه دهخدا
مهدی حلی . [ م َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن داود ابی سلیمان حلی . شاعر و ادیب بود (1222-1287 هَ . ق .). در حله ٔ عراق زاده شد و هم در آنجا درگذشت . او راست : مصباح الادب الزاهر و مختارات من شعر شعراءالعرب و دیوان شعر. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1078).
-
محقق حلی
لغتنامه دهخدا
محقق حلی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن بن یحیی ... شود.
-
حسن حلی
لغتنامه دهخدا
حسن حلی . [ ح َ س َ ن ِ ح ِ ل ل ] (اِخ ) ابن علی بن حمود (1300 - 1335 هَ . ق .).در حله درگذشت . دیوان شعر دارد. (ذریعه ج 9 ص 241).
-
حسن حلی
لغتنامه دهخدا
حسن حلی . [ ح َ س َ ن ِ ح ِ ل ل ] (اِخ ) رجوع به علامه ٔ حلی وحلی و حسن بن راشد حلی و حسن بن سلیمان بن خالد شود.
-
حسن حلی
لغتنامه دهخدا
حسن حلی . [ ح َ س َ ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن علی بن داود، معروف به ابن داود حلی (647 - 710 هَ . ق .). او راست : «اکلیل الناجی » در عروض . و یازده کتاب دیگر او در هدیةالعارفین (ج 1 ص 283) یاد شده ولیکن نام او را به غلط حسین آورده ، و نامی از کتاب رج...
-
حسین حلی
لغتنامه دهخدا
حسین حلی . [ ح ُ س َ ن ِ ح ِ ل ل ] (اِخ ) ابن دره نیلی عالم فقیه بود و در نیل در 644 هَ . ق . درگذشت و جنازه اش را به حله بردند. تصانیف دارد. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ).
-
حسین حلی
لغتنامه دهخدا
حسین حلی . [ ح ُ س َ ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ )ابن کمال الدین الابزر الحسینی الحلی ادیب شاعر رجال شناس . او راست : کتاب الرجال . (معجم المؤلفین از شعراء الحله ٔ خاقانی ج 2 ص 78) (بروکلمان ج 2 ص 373) (ذریعه ج 9 ص 20 و28) (فهرست دانشگاه ج 3 ص 567) (سلافة ...
-
حیدر حلی
لغتنامه دهخدا
حیدر حلی . [ ح َ دَ رِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن داود حلی حسینی . شاعر اهل بیت پیغمبر در کشور عراق ، دانشمندی سخنور بود. مولد و وفات وی در حله و مدفن او در نجف است . در کودکی پدر را از دست داد و در دامان عم خود مهدی بن داود پرورش یافت . دیوان شعر او بنا...
-
جمال الدین حلی
لغتنامه دهخدا
جمال الدین حلی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
-
جلال الدین حلی
لغتنامه دهخدا
جلال الدین حلی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) هبةاﷲ بخاری مکنی به ابوالمظفر. رجوع به جلال الدین بخاری شود.
-
جعفر محقق حلی
لغتنامه دهخدا
جعفر محقق حلی . [ ج َ ف َ رِ م ُح َق ْ ق ِ ق ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن ...و رجوع به محقق حلی و نیز رجوع به علامه ٔ حلی شود.
-
صفی الدین حلی
لغتنامه دهخدا
صفی الدین حلی . [ ص َ یُدْ دی ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) عبدالعزیزبن سرایابن علی بن ابی القاسم السنبسی الطائی . وی شاعر عصر خود بود در کوفه متولد و در حله (بین کوفه و بغداد) نشأت یافت و به تجارت پرداخت و به شام و مصر و ماردین و دیگر اماکن سفر کرد و مدتی...
-
حسام الدین حلی
لغتنامه دهخدا
حسام الدین حلی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ ح ِ ل ْ لی ] (اِخ ) محمودبن درویش علی حلی . وی در 1068 هَ . ق . اجازه ای برای محمدبن دنانةبن حسین کعبی نجفی بر پشت «من لایحضره الفقیه » و نیز اجازه ای دیگر برای سید محمود نجفی نوشته است . (الذریعه ج 1 صص 167-168). و...
-
واژههای همآوا
-
هلی
لغتنامه دهخدا
هلی . [ هَُ ] (اِ) نامی است که در نور و آمل به برقوق دهند. (یادداشت مؤلف ).