کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَلق و دَلق و جَلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حَلق و دَلق و جَلق
فرهنگ گنجواژه
دلبستگی و نیازهای دنیائی.
-
واژههای مشابه
-
حلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. حنجره، خرخره، گلو، نای ۲. تراشیدن، ستردن (مو)
-
حلق
فرهنگ واژههای سره
گلو
-
حلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← حفرۀ حلق
-
حلق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) تراشیدن موی .
-
حلق
لغتنامه دهخدا
حلق . [ ح َ ](ع اِمص ) ثکل . پسرمردگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حلق
لغتنامه دهخدا
حلق . [ ح ِ ل َ ](ع اِ) ج ِ حلقة. (منتهی الارب ). رجوع به حلقه شود.
-
حلق
لغتنامه دهخدا
حلق . [ ح ُل ْ ل َ ] (ع ص ) ج ِ حالق . پرها. مملوها. || پستانهای پرشیر. حَوالِق . (منتهی الارب ).
-
حلق
دیکشنری فارسی به عربی
وادي
-
حلق
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nâ طاری: halq / nâ طامه ای: halq طرقی: halq / kela کشه ای: halq نطنزی: nâ
-
حلق گشادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) گفتگو کردن .
-
حلق آویز
لغتنامه دهخدا
حلق آویز. [ ح َ ] (ن مف مرکب ) بحلق آویخته . بدارکشیده .
-
nasopharyngeal carcinoma
پوشچنگار حلقوبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای بدخیم که از پوشش فضای پشت بینی منشأ میگیرد
-
تازه حلق کردن
لغتنامه دهخدا
تازه حلق کردن . [ زَ / زِ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حلق را تازه کردن . تازه کردن حلق . مجازاً بمعنی خنک کردن حلق . رفع عطش کردن . از سوز تشنگی کاستن : یکی تشنه را تا کند تازه حلق یکی تا بگردن درافتند خلق .سعدی (بوستان ).