کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَاقَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
محاق
لغتنامه دهخدا
محاق . [ م ُ حاق ق ] (ع ص ) شتران که سال گذشته نزاده اند و نه شیر داده اند. (منتهی الارب ). || خصومت کننده با کسی و دعوی حق خود کننده . (آنندراج ).
-
الحاقة
لغتنامه دهخدا
الحاقة. [ اَ حاق ْ ق َ ] (اِخ ) سوره ٔ شصت و نهمین از قرآن . مکی است و پنجاه ودو آیت دارد و پس از قلم و پیش از معارج است . رجوع به حاقَّة شود.
-
تحاق
لغتنامه دهخدا
تحاق . [ ت َ حاق ق ] (ع مص ) با هم خصومت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). با هم دشمنی کردن . (آنندراج ). || ترافع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
نفس الامر
لغتنامه دهخدا
نفس الامر. [ ن َ سُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) حقیقت کار. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). اصل مدعا. حاق واقع. || ثابت محقق . کار واقعی . (غیاث اللغات ). || کلمه ٔ نفس الامر یعنی حد ذات هر شی ٔ و بعضی گفته اند مراد مرتبه ٔ عقل فعال است و عقل اول و نفس کلیه ر...
-
چگونگی
لغتنامه دهخدا
چگونگی . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) طبیعت و طریقه ٔ هر چیز و کیفیت . (ناظم الاطباء). حال . وضع. طور. حالت . کیف . چونی . هویت . ماهیت . کیفیت : و کیفیت بود چون چگونگی چیزها. (کشف المحجوب سجستانی 17).... چگونگی حال قاید منجوق از وی پرسید. (تاریخ ب...
-
حوط
لغتنامه دهخدا
حوط. [ ح َ ] (ع اِ) رشته ای که از دو رنگ سیاه و سفید تافته در آن مهرها و هلال سیم کشیده زنان بر میان بندند، برای دفع چشم زخم . (منتهی الارب ). رشته ٔ تافته ٔ سرخ و سیاه که بدان بریم گویند و در آن مهره هاست و زنان آنرا برای دفع چشم زخم بر میان بندند. ...
-
رأی
لغتنامه دهخدا
رأی . [ رَءْی ْ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی و در فارسی غالباً بصورت رای بکار رود. رجوع به رای در تمام معانی شود. || اندیشه و تدبیر. (از فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). جگاره . جلکاره . پنداشتی . (ناظم الاطباء).- رأی ثاقب ؛ تدبیر خردمندانه و از روی بصیرت ...
-
حق
لغتنامه دهخدا
حق . [ ح َق ق ] (ع ص ، اِ) ثابت . (منتهی الارب ). ثابت که انکار آن روا نباشد. (تعریفات ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || موجود ثابت . (منتهی الارب ). || نزد صوفیه حق وجود مطلق است ، یعنی غیر مقید بهیچ قید. پس حق نزد صوفیه عبارت باشد از ذات خدا. || راست ....
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ] (ع ص ) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده . فراهم آورنده . جمعکننده . || (اِ) طوق . (منتهی الارب ). غل . (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیورکه دستها را به گردن فراهم آورد. (ا...
-
زاهد گیلانی
لغتنامه دهخدا
زاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف توکلی بن اسماعیل بن حاجی اردبیلی معروف به ابن بزاز که در شرح احوال شیخ صفی الدین اردبیلی جد پادشاهان صفوی است ب...
-
خانواده
لغتنامه دهخدا
خانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت اندرخور. سوزنی . || اهل خانه . اهل البیت . (ناظم الاطباء).تاری...