کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حوله
/ho[w]le/
معنی
نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
towel
-
جستوجوی دقیق
-
حوله
فرهنگ فارسی معین
(حُ لِ) (اِ.) = هوله : پارچه ای که با آن صورت و دست ها را پاک و خشک کنند.
-
حوله
لغتنامه دهخدا
حوله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (اِ) دسترخان . || دستارچه . دستمال . مندیل . دستارخوان . (یادداشت مرحوم دهخدا) : منتظر حوله ٔ باد سحرتا که کند خشک بدان زودتر.ایرج .
-
حوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] ho[w]le نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن.
-
حوله
دیکشنری فارسی به عربی
منشفة
-
حوله
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: howila طاری: howla طامه ای: howla طرقی: howla کشه ای: howla نطنزی: howla
-
واژههای مشابه
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) حلیة.(منتهی الارب ). || (اِمص ) توانایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حذاقت و جودت نظر. || تحول و انقلاب . حالی بحالی شدن . || بر پشت اسب قرار گرفتن . (اقرب الموارد).
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ح ُ وَ ل َ ] (ع ص ) سخت حیله گر. (از منتهی الارب ): رجل حولة.
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در شام از اعمال و توابع حمص ، میان حمص و طرابلس . (معجم البلدان ).
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است میان بانیاس و صور از اعمال و توابع دمشق مشتمل بر روستاها. (معجم البلدان ).
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ل َ ] (ع اِ) شگفت . (منتهی الارب ). عجب .(اقرب الموارد). ج ، حول : هذا من حولةالدهر؛ این از عجایب روزگار است . (از منتهی الارب ). و به این معنی سه لغت دیگر نیز آمده حولانه (و در اقرب الموارد حَولان )، حَوِلَه و حولانه بضم حاء. (از منتهی الارب...
-
حَوْلَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيرامون آن
-
bath sheet, bath blanket
حولۀ قدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] حولۀ بسیار بزرگ حمام
-
bathrobe
حولۀ لباسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] حولۀ گشاد و آستینداری که قبل یا بعد از استحمام به تن میکنند
-
linen cupboard
قفسۀ حوله و ملافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] قفسهای برای نگهداری انواع حوله و ملافه در مهمانخانهها