کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوض ماهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاه حوض
لغتنامه دهخدا
چاه حوض . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 12 هزارگزی شمال باختر بیرجند واقع شده ، دامنه و گرمسیر است و 276 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، میوه باغات ، لبنیات و ابریشم ، شغل اهالی زراعت و مالداری و را...
-
حوض ترسا
لغتنامه دهخدا
حوض ترسا. [ ح َ ض ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حوضی باشد که انگور در آن شیره کنند. حوضی را گویند که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا شیره ٔ آن برآید. (برهان ). حوضی باشد که ترسایان برای شراب در آن انگور افشرند. (غیاث ) : گفتم پسندد داورم کز فیض ع...
-
حوض کرسی
لغتنامه دهخدا
حوض کرسی . [ ح َ ض ِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مکانی که در آن زغال افروزند و بالای آن کرسی فرش کرده در ایام زمستان نشینند. (آنندراج ) : آب عشرت آب جو دارد که در فصلی چنین تا بگردون میشود در حوض کرسی غوطه خوار.اشرف (از آنندراج ).
-
حوض کوثر
لغتنامه دهخدا
حوض کوثر. [ح َ ض ِ ک َ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حوضی است در بهشت . (ناظم الاطباء). حوضی بیرون بهشت در موقف که منبع آن کوثر است . (یادداشت مرحوم دهخدا) : این بوی روح پرور از آن کوی دلبر است وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است .سعدی .
-
حوض نعمان
لغتنامه دهخدا
حوض نعمان . [ ح َ ض ِ ن ُ ] (اِخ ) حوض و تالابی بوده پر از آب شور و تلخ . گویند که در زمان ظهور سرور کاینات (ص ) آن آب شیرین شد و نیز گویندنام آن برکه ٔ نیان بود چون حضرت رسالت بر سر آن برکه رسیدند حوض نعمان نام کردند. (برهان ) (آنندراج ).
-
حوض السفن
دیکشنری عربی به فارسی
بارانداز , لنگرگاه , بريدن , کوتاه کردن , جاخالي کردن , موقوف کردن , جاي محکوم يا زنداني در محکمه
-
حوض السمک
دیکشنری عربی به فارسی
نمايشگاه جانوران و گياهان ابزي , شيشه بزرگي که در ان ماهي و جانوران دريايي رانمايش ميدهند , ابزيگاه , ابزيدان
-
چاله حوض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čāleho[w]z حوض بزرگی با آب سرد در حمامهای عمومی.
-
حوض خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ho[w]zxāne اتاق و جایی در زیر ساختمان که دارای حوض باشد.
-
آبِ حوض
لهجه و گویش تهرانی
آبی که در حوض نگهداری می شود.
-
لب حوض
لهجه و گویش تهرانی
کنار حوض
-
گرد پای حوض گشتن
لغتنامه دهخدا
گرد پای حوض گشتن . [ گ ِ دِ ی ِ ح َ /حُو گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گرد حوض گردیدن : از سر جوی عشوه آب ببندبیش از این گرد پای حوض مگرد. انوری .تشنه را خود شغل چبود در جهان گرد پای حوض گشتن جاودان . مولوی . || سردرگم و مبهم در جایی گشتن بواسطه ٔ ساختن کاری ...
-
docking report
گزارش حوضنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] گزارشی شامل علت حوضنشینی و آسیبهای واردآمده به ناو باتوجهبه وضعیت ناو و نیز کارهایی که در هنگام حوضنشینی بر روی آن انجام شده است
-
docking plan
نقشۀ حوضنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نقشۀ جزئیات بخش زیرین ناو که از آن برای نشاندن ناو بر روی خرک در حوضچۀ خشک و دسترسی به حفاظهای سونار (sonar domes) و ورودیهای بدنۀ ناو استفاده میشود
-
sedimentation tank, sedimentation basin, settling tank
حوض تهنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] حوضی برای حذف مواد جامد قابلتهنشینی از آب یا فاضلاب با استفاده از نیروی گرانش