کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوضۀ میانقارهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوضَة] (جغرافیا) ho[w]ze زمینهایی که در انتهای رود قرار دارد و از آب آن مشروب میشود.
-
حوضۀ آبخیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حوضۀ آبریز
-
catchment basin, catchment area, watershed
حوضۀ آبریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، مهندسی محیطزیست و انرژی] ناحیهای که بارشهای طبیعی آن ازطریق زهکشی به یک تودۀ آب یا یک نقطۀ معین منتقل میشود
-
catchment basin, catchment area, water shed, drainage basin
حوضۀ آبریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پهنهای از زمین که بارشهای طبیعی آن ازطریق زهکشی به پیکرۀ آب بزرگتر هدایت میشود متـ . حوضۀ آبخیز، آبریز، آبخیز
-
atomic basin
حوضۀ اتم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فضایی سهبعدی که مرزهای آن دربرگیرندۀ شیوراههای چگالی الکترون است و به هسته ختم میشود
-
ocean basin
حوضۀ اقیانوسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، زمینشناسی، علوم جَوّ] گودی بزرگ روی سطح سنگکرۀ زیر اقیانوس
-
deflation basin
حوضۀ بادروبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تورفتگی عارضهنگاشتی که براثر بادروبش به وجود میآید
-
impact basin
حوضۀ برخوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] دهانۀ برخوردی بزرگی که در آن چند حلقه کوه هممرکز وجود دارد
-
river basin
حوضۀ رود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] منطقهای که رودخانۀ مشخصی آن را زهکشی میکند
-
tidal basin
حوضۀ کِشَندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، زمینشناسی، ژئوفیزیک، مهندسی نقشهبرداری] حوضۀ طبیعی یا مصنوعی که تحت تأثیر فعالیت کِشَندی قرار دارد
-
back-arc basin
حوضۀ پشتکمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] حوضهای کمانیشکل در پشت کمان ماگمایی که براثر نازکشدگی پوسته به وجود میآید
-
deep-ocean basin
حوضۀ ژرفاقیانوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] ← حوضۀ ژرفدریا
-
deep-sea basin
حوضۀ ژرفدریا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] بخشی از بستر عمیق اقیانوس که فاصلۀ بسیار با خشکی دارد و در زیر آن پوستۀ بازالتی قرار دارد متـ . حوضۀ ژرفاقیانوس deep-ocean basin
-
جستوجو در متن
-
continentality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاره ای