کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حوض
/ho[w]z/
معنی
آبگیر مصنوعی برای تزیین یا نگهداشتن آب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آبگیر، استخر، تالاب، حوضچه، حوضخانه
دیکشنری
dock
-
جستوجوی دقیق
-
حوض
واژگان مترادف و متضاد
آبگیر، استخر، تالاب، حوضچه، حوضخانه
-
tank 2
حوض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] در صنعت آب و فاضلاب، مکانی سرباز با حجم و شکل هندسی معین که سیال در آن نگهداری میشود یا بر روی آن واکنش صورت میگیرد
-
حوض
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) آبگیر، تالاب . ج . حیاض .
-
حوض
لغتنامه دهخدا
حوض . [ ] (اِخ ) نام کواکبی چند از دب اکبر: و پیش بنات النعش بزرگ ستارگان بکردار نیم دایره ، آنرا حوض خوانند. (التفهیم ). رجوع به دب اکبر از صور کواکب و نفایس الفنون شود.
-
حوض
لغتنامه دهخدا
حوض . [ ح َ ] (ع اِ) آبدان . برکه . (منتهی الارب ). جایی که برای آب در زمین سازند. آبگیر. (یواقیت العلوم ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، حیاض ، احیاض . (منتهی الارب ) : بدشت دگر بینمت آبگاه بحوض دگر بینمت آبخور. مسعودسعد.حوض ز نیلوفر و چمن ز گل ...
-
حوض
دیکشنری عربی به فارسی
لگن , تشتک , حوزه رودخانه , ابگير , دستشويي , لگن خاصره , حفره لگن خاصره , لگنچه کليوي , بند سيل گير , سد , دريچه تخليه , انبار , بندگذاشتن , از بنديا دريچه جاري شدن , خيس کردن , سنگ شويي کردن , خم , خمره , در خمره نهادن
-
حوض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوض] ho[w]z آبگیر مصنوعی برای تزیین یا نگهداشتن آب.
-
حوض
دیکشنری فارسی به عربی
برکة , دبابة
-
حوض
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: howz طاری: hawz طامه ای: howz طرقی: hawz کشه ای: howz نطنزی: hawz
-
حوض
لهجه و گویش تهرانی
مخزن آب خانه ها،محل یخ زدن آب در یخچال قدیمی.
-
واژههای مشابه
-
هفت حوض
لغتنامه دهخدا
هفت حوض . [ هََ حُو ] (اِخ ) جایی بالای درکه در شمال تهران . (یادداشت مؤلف ).
-
equalization tank
حوض تعدیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] حوضی برای کاهش نوسانات جریان یا کاهش نوسانات غلظت فاضلاب ورودی
-
docking 1
حوضنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیات یا اقداماتی که درطی آن شناور به حوضچۀ تعمیرات وارد میشود
-
aeration tank
حوض هوادهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخزنی که در آن فاضلاب یا مایعی دیگر هوادهی میشود