کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
personal operating space
حوزۀ پوششی شبکۀ شخصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ناحیۀ کوچکی که تحت پوشش شبکۀ شخصی بیسیم است اختـ . حوش POS
-
غطفانی
لغتنامه دهخدا
غطفانی . [ غ َ ] (اِخ ) عیینةبن عبدالرحمن بن حوش غطفانی بصری . وی از پدرش روایت کرد. و شبعه و وکیع از او روایت دارند. (از انساب سمعانی ورق 410ب ).
-
چاربرج
لغتنامه دهخدا
چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) قریه ای است در چهارفرسخی شهر مشهد مقدس از میان ولایت حول و حوش شهر.سکنه ٔ آن بیست وچهار خانوار و از ایل تیموری . مدار شرب زراعتش بر آب قنات میباشد. (مرآت البلدان ج 1).
-
تیزدل
لغتنامه دهخدا
تیزدل . [ دِ ] (ص مرکب ) بی باک و سخت دل . (ناظم الاطباء). تیزخاطر. مشهوم . حوش الفؤاد. همیزالفؤاد. ظریف . سبک روح . زیرک . مشهم . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به تیزدلی شود.
-
خلد
لغتنامه دهخدا
خلد. [ خ ُ ] (اِخ ) نام قصری است که منصور به بغداد ساخت و موضع آن بکنار رود دجله بود. بیمارستان عضدی در سمت جنوبی آن قرار داشت . این قصر چون ساخته شد بحول و حوش آن منازلی بر پا گردید و بر اثر آن محله ای ایجاد شد با این نام . (از معجم البلدان ).
-
مقصر
لغتنامه دهخدا
مقصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) کهنسال از میش و بز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعجة مقصر؛ میش کهنسال و کذلک معزمقصر. (ناظم الاطباء). || ماء مقصر؛ به معنی قاصر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آبی که شتران در حول و حوش آن چرا کنند و آب دوردست از چراگا...
-
کچه
لغتنامه دهخدا
کچه . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) قصبه ای در رویان بود و به نام های کَجَّه ، کجو، کجویه کچو نیز خوانده می شد. (از ترجمه سفرنامه ٔ مازندران ص 205 و بخش انگلیسی ص 154). لسترنج در جغرافیای تاریخی نوشته است که در حول و حوش چالوس دو شهر بوده که یکی را کبیره و دیگر...
-
پلاگونیا
لغتنامه دهخدا
پلاگونیا. [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) نام باستانی خطه ٔ کوچکی است از قسمتهای شمال غربی مقدونیه . این خطه عبارت است از حول و حوش شهر مناستر. گویند این کلمه از پلاژ مشتق است و چون پلاژها در این خطه سکونت داشته اند این نام را به اینجا داده اند اما این وجه تسم...
-
چاه ملا
لغتنامه دهخدا
چاه ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «از مزارع میان ولایت حول و حوش شهر مشهد مقدس است که از آب قنات مشروب میشود و هوایی معتدل و شش خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 134) و درفرهنگ جغرافیایی آمده است : «دهی است از دهستان میان ...
-
منظومه
لغتنامه دهخدا
منظومه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) تأنیث منظوم . منظومة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منظوم شود. || هر چیز واقعشده در صف و قطار و در نظم . (ناظم الاطباء).- منظومه ٔ زواهر ؛ رشته ٔ مروارید. (ناظم الاطباء). || هر یک از شموس با سیارات و اقمار...
-
قولنج
لغتنامه دهخدا
قولنج . [ ق َ ل َ / قو ل َ / ل ِ ] (معرب ، اِ) مرضی است دردناک معده راکه با آن خروج فضولات بدن و باد، سخت و مشکل میشود. این کلمه معرب است . (از اقرب الموارد). دردی که غفلتاً در ناحیه ٔ شکم خصوصاً نواحی مجاور به قسمتهای مختلف قولونها حاصل شود و در صور...
-
زمزم
لغتنامه دهخدا
زمزم . [ زَ زَ ] (اِخ ) چاهی است نزدیک خانه ٔ کعبه شرفها اﷲ. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از غیاث ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از اقرب الموارد) (از برهان ). و بمعنی آب آن چاه نیز آمده . (آنندراج ). نام چشمه یا چاهی است نزدیک کعبه که با سودن پ...
-
ربض
لغتنامه دهخدا
ربض . [ رَ ب َ ] (ع اِ) روده یا هرچه در شکم است سوی دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امعاء. (اقرب الموارد). امعاء بطن . (بحر الجواهر). || جای باش گوسپندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آغل . خوابگاه گوسپندان . (یادداشت مرح...
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (اِخ ) که آنرا جزیره ٔ اقور و جزیره ٔ قور و اقلیم اقور نیز گویند، عرب به بین النهرین علیا اطلاق میکردند. مؤلف بلدان الخلافة الشرقیه آرد: اعراب بلاد بین النهرین علیا را جزیره می نامیدند، زیرا آبهای دجله و فرات علیا جلگه های آنجا را...
-
اسکوب
لغتنامه دهخدا
اسکوب . [ ] (اِخ ) شهریست در روم ایلی مرکز ولایت قوصوه بساحل نهر «واردار» در 180 هزارگزی شمال غربی سلانیک . قسمت اعظم شهر در جهت شمال شرقی نهر مزبورواقع است و فقط یکی دو محله در جانب جنوب غربی نهر فوق وجود دارد. شهر در دو جلگه ٔ بسیار زیبا واقع و در ...