کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوران
لغتنامه دهخدا
حوران . (ص ، اِ) ج ِ حور که در فارسی مفرد استعمال شود : شدند آن روضه ٔ حوران دلکش بصحرایی چو مینو خرم و خوش . نظامی .حوران بهشتی را دوزخ بوداعراف از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است . سعدی .حوران بهشتی که دل خلق ستانندهرگز نستانند دل ما که تو داری . سعد...
-
حوران
لغتنامه دهخدا
حوران . (ع ص ) حیران . ج ِ حائر. (منتهی الارب ). رجوع به حائر شود. || ج ِ حُواره . بچه ٔ ناقه همین که بزاید یا آنکه از شیر بازشده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ِ حَوَر. (منتهی الارب ). رجوع به حور شود.
-
حوران
لغتنامه دهخدا
حوران . [ ح َ ] (اِخ ) شهری است به دمشق . (منتهی الارب ). نام ناحیتی است نزدیک دمشق در راه دمشق و حجاز. (ابن بطوطه ). ناحیه ٔ بزرگی است از اعمال دمشق در جانب قبله مشتمل بر قراء و مزارع بسیار. قصبه ٔ این ناحیه را بصری گویند و اذرعات و زرع و غیره متعلق...
-
حوران
لغتنامه دهخدا
حوران . [ ح َ ] (رومی ، اِ) طرخون و آن سبزیی است که خوردن آن ذائقه را ببرد و قطع شهوت باه کند. (آنندراج ) (برهان قاطع). || پوست فیل . (اقرب الموارد). پوست پیل . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
بج حوران
لغتنامه دهخدا
بج حوران . [ ب َج ْ ج ُ ح َ ] (اِخ ) از نواحی دمشق و ابوعبداﷲ یحیی از بج حوران بوده است . قریه ای نزدیک باب دمشق و از توابع بانیاس . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
حورانی
لغتنامه دهخدا
حورانی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حوران . (الانساب سمعانی ). رجوع به حوران شود.
-
غلمان
واژگان مترادف و متضاد
غلامان ≠ حوران
-
عقیل
لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) موضعی است به حوران . (منتهی الارب ). قریه ای است از قرای حوران از ناحیه ٔ لوی از اعمال دمشق . (از معجم البلدان ).
-
عشترا
لغتنامه دهخدا
عشترا. [ ع َ ت َ ] (اِخ ) جایگاهی است در حوران ، از اعمال دمشق . (از معجم البلدان ).
-
غثاة
لغتنامه دهخدا
غثاة. [ ] (اِخ ) قریه ای از قرای حوران از اعمال دمشق است . (معجم البلدان ).
-
صیداء
لغتنامه دهخدا
صیداء. [ ص َ ] (اِخ )شهری است در حوران . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قمراو
لغتنامه دهخدا
قمراو. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از نواحی حوران . (از معجم البلدان ). رجوع به قمراو شود.
-
اعناک
لغتنامه دهخدا
اعناک . [ اَ ] (اِخ ) شهرکی است در نواحی حوران از توابع دمشق . (از معجم البلدان ).