کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حوت
/hut/
معنی
۱. (نجوم) دوازدهمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.
۲. دوازدهمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با اسفند؛ ماهی.
۳. (زیستشناسی) [قدیمی] ماهی.
〈حوت جنوبی:
۱. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی؛ ستارۀ درخشان فمالحوت جزء آن است.
۲. [قدیمی] ماهی جنوبی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سمک، ماهی، نون
۲. اسفندماه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سمک، ماهی، نون ۲. اسفندماه
-
Pisces 1, Psc, Fishes
حوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی منطقهالبروج بین دو صورت حمل و دلو که به شکل دو ماهیِ بهبندبسته تصور میشود
-
حوت
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - ماهی . ج . احوات . 2 - یکی از صورت های فلکی که دوازدهمین بُرج از بروج دوازده گانة منطقة البروج می باشد. در اسفندماه خورشید در این برج دیده می شود.
-
حوت
لغتنامه دهخدا
حوت . (ع اِ) ماهی . (منتهی الارب ). سمک . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ماهی بزرگ . ج ، احوات ، حَوَتَه ، حیتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : بهتر از حوت به آب اندر وز رنگ بکوه تیزتر ز آب بشیب اندر و ز آتش بفراز. منوچهری . || برجی...
-
حوت
لغتنامه دهخدا
حوت . [ ح َ ] (ع مص ) حَوَتان . گرد چیزی برگشتن مرغ و وحشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
حوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hut ۱. (نجوم) دوازدهمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.۲. دوازدهمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با اسفند؛ ماهی.۳. (زیستشناسی) [قدیمی] ماهی.〈حوت جنوبی:۱. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی؛ ستارۀ درخشان فمالحو...
-
واژههای مشابه
-
حُوتَ
فرهنگ واژگان قرآن
ماهي
-
Pisces Austrinus, PsA, Southern Fish
حوت جنوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی واقع در آسمان نیمکرۀ جنوبی که ستاره پرنور "فم الحوت" را شامل میشود
-
ده حوت ابراهیم
لغتنامه دهخدا
ده حوت ابراهیم . [ دِه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در پنج هزارگزی دشتیاری . سکنه ٔ آن 400 تن . آب از باران و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واژههای همآوا
-
هوت
لغتنامه دهخدا
هوت . (اِخ ) از طوایف ناحیه ٔ بمپور بلوچستان و مرکب از یکصد خانوار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 100).
-
هوت
لغتنامه دهخدا
هوت . [ هَُ وَ ](ع اِ) ج ِ هوتة. (منتهی الارب ). رجوع به هوتة شود.
-
هوة
لغتنامه دهخدا
هوة. [ هَُ وْ وَ ] (ع اِ) زمین پست و مغاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نشیب ژرف .زمین نشیب . (مهذب الاسماء). دره . پرتگاه . || مابین آسمان و زمین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) بر بلندی برآمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بلند گ...
-
حوط
لغتنامه دهخدا
حوط. [ ح َ ] (ع اِ) رشته ای که از دو رنگ سیاه و سفید تافته در آن مهرها و هلال سیم کشیده زنان بر میان بندند، برای دفع چشم زخم . (منتهی الارب ). رشته ٔ تافته ٔ سرخ و سیاه که بدان بریم گویند و در آن مهره هاست و زنان آنرا برای دفع چشم زخم بر میان بندند. ...