کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حواوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حواوی
لغتنامه دهخدا
حواوی . [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حاویاء، به معنی ما انقبض من الامعاء. (از اقرب الموارد). ج ِ حاویة، حاویاء، به معنی چرب روده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حاویة
لغتنامه دهخدا
حاویة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی مؤنث حاوی . || آنچه از روده ها که درهم کشیده و منقبض گردد. (اقرب الموارد). چرب روده . حاویاء . جگرآکند. عصیب . ج ، حواوی ، حاویات . (اقرب الموارد). رجوع به حاویاء شود.
-
حاویاء
لغتنامه دهخدا
حاویاء. (ع اِ) چرب روده . حاویة. ج ، حواوی . (منتهی الارب ). ج ، حاویاآت ، و منه : کأن نقیق الحب فی حاویائه . (اقرب الموارد). جگرآکند. سختو. جهودانه . چرغند. زونج . کیپا. مبار. گدک . چرب روده . عصیب (عربی بقول مؤلف برهان قاطع). نکانه . نقانق . زناج...