کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوالب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوالب
لغتنامه دهخدا
حوالب . [ ح َ ل ِ ] (ع ص ) ج ِ حالب . (منتهی الارب ). چشمه ها. (ناظم الاطباء).- حوالب البئر ؛ منبعهای چاه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).- حوالب العین ؛ منبعهای چشمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غده های منبع اشک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
حالبة
لغتنامه دهخدا
حالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث حالب . ج ، حوالب . || (اِ) ستون . (مهذب الاسماء).
-
غرز
لغتنامه دهخدا
غرز. [ غ ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غارز به معنی شتر ماده ٔ کم شیر. و در قول قطامی که گوید: «حوالب غُرَّزاً و معا جیاعاً» مقصود وی از غرز شترانی است که شیر آنها قطع شود. (از اقرب الموارد).