کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حنین
/hanin/
معنی
۱. بانگ کردن از شادی یا غم.
۲. (اسم) مهر و شفقت و اشتیاق.
۳. (اسم) ناله؛ زاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نوحه، زاری، ناله، مویه
۲. اشتیاق، آرزومندی، شوق، رغبت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حنین
فرهنگ نامها
(تلفظ: hanin) (عربی) (در قدیم) زاری ، ناله ، نوحه ؛ اشتیاق .
-
حنین
واژگان مترادف و متضاد
۱. نوحه، زاری، ناله، مویه ۲. اشتیاق، آرزومندی، شوق، رغبت
-
حنین
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بانگ کردن از شادی یا اندوه . 2 - مهر، اشتیاق .
-
حنین
لغتنامه دهخدا
حنین . [ ] (اِ) نیمتنه ٔ پیشواز. (فرهنگ نظام قاری ) : مائیم به جامه خانه ٔ دهر مدام نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام . نظام قاری .که مرا نیست بدوران چو حنین و چکمه بمثال یقه زآن رو بقفاافتادم . نظام قاری .با چکمه ای حنین تواضع نمود گفت دوریم گر بتن ز ...
-
حنین
لغتنامه دهخدا
حنین . [ ح َ ] (ع ص ) آرزومندی . شوق . (اقرب الموارد). || ناله . (منتهی الارب ) : حاسدا تا من بدین درگاه سلطان آمدم برفتادت غلغل و برخاستت ویل و حنین . منوچهری .خواجه اندر آتش درد و حنین صد پراکنده همی گفت اینچنین . مولوی .|| ناله ٔ ناقه که از بچه جد...
-
حنین
لغتنامه دهخدا
حنین . [ ح ِن ْ نی ] (ع اِ) حَنین . اسم است جمادی الاولی و جمادی الاخره را و با الف و لام نیز آید. (از اقرب الموارد). ج ، اَحِنّه ، حنون ، حنائن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَنین شود.
-
حنین
لغتنامه دهخدا
حنین . [ ح ُ ن َ ] (اِخ ) نام محلی است در بین طائف و مکه ٔ مکرمه . در سال 8 هَ . ق . که پاره ای از قبائل مشرک بقصد استرداد مکه بحمله و هجوم مبادرت ورزیدند، در این محل با سپاه اسلام روبرو شده ؛ ابتداغلبه کردند و سرانجام مغلوب گشتند. غزوه ٔ حنین یکی از...
-
حنین
لغتنامه دهخدا
حنین . [ ح ُ ن َ ] (اِخ ) نام موزه دوزی که از اهل دانش بود. اعرابیی موزه ٔ حنین را قیمت کرد و نخرید. حنین در غضب شد و از کوچه ٔدیگر رفته بر سر راه اعرابی یک موزه را آویخت و پیش رفته موزه ٔ دیگر را در راه وی انداخت و کمین کرده بنشست . اعرابی موزه ٔ نخ...
-
حنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hanin ۱. بانگ کردن از شادی یا غم.۲. (اسم) مهر و شفقت و اشتیاق.۳. (اسم) ناله؛ زاری.
-
واژههای مشابه
-
حنين
دیکشنری عربی به فارسی
دلتنگي براي ميهن , احساس غربت
-
حُنَيْنٍ
فرهنگ واژگان قرآن
اسم بياباني است ميان مکه و طائف که غزوه معروف حنين در آنجا اتفاق افتاد
-
غزوه ٔ حنین
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ حنین . [ غ َزْ وَ ی ِ ح ُ ن َی ْ ](اِخ ) یا غزوه ٔ هوازن . رجوع به حنین و هوازن شود.
-
دیر حنین
لغتنامه دهخدا
دیر حنین . [دَ رِ ح َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است از اعمال دمشق گویند یکی از دیه های قنسرین است . (از معجم البلدان ).
-
ام حنین
لغتنامه دهخدا
ام حنین . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) شراب . (از المرصع).