کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حنوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حنوط
/ho(a)nut/
معنی
۱. مادهای خوشبو و مانند کافور که پس از غسل دادن مرده به جسد او میزنند.
۲. (اسم مصدر) مالیدن این ماده به جسد مرده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
embalmment
-
جستوجوی دقیق
-
حنوط
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) دارویی معطر مانند کافور که پس از غسل میت به جسد می زنند تا دیرتر متلاشی شود.
-
حنوط
لغتنامه دهخدا
حنوط. [ ح َ ] (ع اِ) بوی مردگان . (مهذب الاسماء). ج ، حنط. (مهذب الاسماء). بوی خوش برای مردگان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عطر مردگان . بوی خوش و هر ادویه ای که از فساد جلوگیری کند، از قبیل : ذریره و مشک و عنبر و کافور و جز آن از ...
-
حنوط
لغتنامه دهخدا
حنوط. [ ح ُ ] (ع مص ) خداوند وقت درو شدن گشتن . (منتهی الارب ). وقت درو شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هنگام درو شدن . (محیط المحیط). || سپید گردیدن گیاه رمث و پخته شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (محیط المحیط). || حَنوط پاشی...
-
حنوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَنوط] ‹حناط› ho(a)nut ۱. مادهای خوشبو و مانند کافور که پس از غسل دادن مرده به جسد او میزنند.۲. (اسم مصدر) مالیدن این ماده به جسد مرده.
-
واژههای مشابه
-
حنوط کردن
لغتنامه دهخدا
حنوط کردن . [ ح ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )بوی خوش از قبیل کافور پس از شستن بر مرده پاشیدن ، و این از مراسم دینی غسل میت است . مرحوم آیت اﷲ فیض در رساله ٔ ذخیره آرد: بعد از غسل واجب است میت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دستها و سر زانوها و سردو انگشت ب...
-
حنوط و کفن
فرهنگ گنجواژه
وسائل کفن و دفن.
-
واژههای همآوا
-
حنوة
لغتنامه دهخدا
حنوة. [ ح َ وَ ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی که در زمین نرم روید. (اقرب الموارد). و اذریون دشتی و ریحان و اسپی است . (منتهی الارب ) .
-
جستوجو در متن
-
مومیا
واژگان مترادف و متضاد
حنوط، مومیایی
-
embalmment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرطوب کننده، حنوط
-
حنط
لغتنامه دهخدا
حنط. [ ح ُ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ حَنوط. (مهذب الاسماء). رجوع به حنوط شود.
-
متحنط
لغتنامه دهخدا
متحنط. [ م ُ ت َ ح َن ْ ن ِ ] (ع ص ) مرده ای که خوشبوی شده باشد به حنوط و حنوط بوی خوشی است برای مردگان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دفن شده ٔ با حنوط و گیاههای خوشبو. (ناظم الاطباء).
-
embalm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرطوب کننده، مومیایی کردن، حنوط کردن، با عطر و روغن تدهین کردن