کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حنواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حنواء
لغتنامه دهخدا
حنواء. [ ح َ ] (ع ص ) ناقة حنواء؛ ناقه ٔ گوژپشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤنث احنی به معنی گوژپشت و منحنی . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
احنی
لغتنامه دهخدا
احنی . [ اَ نا ](ع ن تف ) مهربان تر. شفیق تر: هو احنی الناس ضلوعاً علیک ؛ ای اشفقهم علیک . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). || (ص ) مرد گوژپشت . کوزپشت . مؤنث : حَنْواء.
-
کوژپشت
لغتنامه دهخدا
کوژپشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) خمیده پشت . (آنندراج ). کوزپشت و احدب . (ناظم الاطباء). کوزپشت . (فرهنگ فارسی معین ). حَدِب . احدب . حدباء. احنی . حنواء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بدو گفت کاین پهلو کوژپشت بپرسی سخن پاسخ آرد درشت . فردوسی .این زال کوژپ...