کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حندل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حندل
لغتنامه دهخدا
حندل . [ ح َ دَ ] (ع اِ) قصیر و کوتاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
هندل
لغتنامه دهخدا
هندل . [ هََ دَ ] (اِ) نامی است که در آستارا به درخت تمشک دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تمشک شود.
-
هندل
لغتنامه دهخدا
هندل . [ هََ دِ ] (اِخ ) گئورگ فریدریش . متولد 1685 و متوفی به سال 1759 م . موسیقی دان معروف آلمانی است . وی با اینکه پدرش اصرار داشت پزشک شود، به موسیقی علاقه نشان داد و مدتی در کلیسا نوازنده ٔ ارگ بود. در سال 1705 م . نخستین اپرای خود را به نام آلم...
-
هندل
لغتنامه دهخدا
هندل . [ هَِ دِ ] (انگلیسی ، اِ) میله ای است آهنی که در طول آن دو زاویه ٔ قائمه تشکیل شده و در سر بازوی بلند آن گیره ای تعبیه شده که به محور پروانه ٔ اتومبیل بند میشود و با گرداندن هندل پروانه به گردش درمی آید. این وسیله در اتومبیل های جدید به کار نم...
-
هندل
فرهنگ فارسی معین
(هِ دِ) [ انگ . ] (اِ.) ابزاری فلزی که به وسیلة چرخاندن آن اتومبیل هایی راکه استارت الکتریکی ندارد روشن می کنند.
-
هندل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: handle] hendel میلهای دراز که با حرکت دادن و چرخاندن آن موتور را روشن میکنند.