کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حناط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حناط
معنی
(حَ نّ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن که جسد مرده را حنوط کند. 2 - گندم فروش .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حناط
فرهنگ فارسی معین
(حَ نّ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن که جسد مرده را حنوط کند. 2 - گندم فروش .
-
حناط
لغتنامه دهخدا
حناط. [ ح َن ْ نا ] (ع ص ) گندم فروش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (دهار). ج ، حناطون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || حنوطفروش . (منتهی الارب ). خوشبوفروش . (غیاث ). خوشبوی فروش برای مردگان . ج ،حناطون ....
-
حناط
لغتنامه دهخدا
حناط. [ ح ِ ] (ع اِ) بوی خوش برای مردگان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). هر بوی خوش که به کفن و جسد مردگان زنند. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
هناة
لغتنامه دهخدا
هناة. [ هََ ] (ع اِ) بلا و سختی . ج ، هنوات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هنعة
لغتنامه دهخدا
هنعة. [ هََ ع َ ](ع اِ) داغ بن گردن شتر. (منتهی الارب ). داغی در بن گردن . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) (اصطلاح ستاره شناسی ) یکی از منازل ماه از برج جوزا و آن پنج ستاره است صف کشیده بر منکب چپ جوزا و یا دو ستاره ٔسپید با هم نزدیک در کهکشان میان جوزا...
-
جستوجو در متن
-
حناطون
لغتنامه دهخدا
حناطون . [ ح َن ْ نا ] (ع ص )ج ِ حناط. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). در حالت رفعی . رجوع به حناط شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عطیه حناط کوفی . او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 322).
-
حناطة
لغتنامه دهخدا
حناطة. [ ح ِ طَ ] (ع اِمص ) گندم فروشی . (منتهی الارب ). حرفه ٔ حَنّاط. (اقرب الموارد). || حنوطفروشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
حناطی
لغتنامه دهخدا
حناطی . [ ح َن ْ نا ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به حناط. گندم فروش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بایع حنطة. (اقرب الموارد). || غله فروش . (ناظم الاطباء).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن موسی بن سالم حناط کوفی . از امام صادق روایت دارد. او راست : کتاب الاصل . (ذریعه ج 2 ص 146 بنقل از فهرست شیخ طوسی ).
-
گندم فروش
لغتنامه دهخدا
گندم فروش . [ گ َدُ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که پیشه ٔ او فروختن گندم است . فومی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). حنّاط : به بازار گندم فروشان درآی که این جوفروش است و گندم نمای . سعدی .که شبلی ز حانوت گندم فروش به ده برد انبان گندم به دوش .سعدی .
-
خباط
لغتنامه دهخدا
خباط.[ خ َب ْ با ] (اِخ ) عیسی بن ابوعیسی خباط. اهل کوفه است و از شعبی و نافع روایت میکند. او در عین حال درزیگر بوده و او را خیاط نیز مینامند و چون گندم می فروخته حناّط نیز لقب داشته است و بقول ابن اثیر بسال 151 هَ .ق . درگذشت . (از لباب الانساب ابن ...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابان . نجاشی کتاب «المؤمن والکافر» او را روایت کرده است . شیخ طوسی در کتاب رجال ، اسماعیل بن ابان حناط را در شماره ٔ اصحاب صادق (ع ) آورده ، و در کتاب فهرست دوتن بنام اسماعیل بن ابان با دو طریق روایت مختلف یادکرده است . و...