کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حمل کردن
معنی
(حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - بردن چیزی از جایی به جای دیگر. 2 - تصور کردن ، در وهم افتادن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
بردن، آوردن، منتقل کردن، نقل کردن
برابر فارسی
ترابردن
دیکشنری
bear, carry, convey, freight, haul, ship, take, tote, transport
-
جستوجوی دقیق
-
حمل کردن
واژگان مترادف و متضاد
بردن، آوردن، منتقل کردن، نقل کردن
-
حمل کردن
فرهنگ واژههای سره
ترابردن
-
حمل کردن
فرهنگ فارسی معین
(حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - بردن چیزی از جایی به جای دیگر. 2 - تصور کردن ، در وهم افتادن .
-
حمل کردن
لغتنامه دهخدا
حمل کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بردن . کشیدن . بار کردن . برداشتن . || نسبت کردن . اسناد کردن . اسناد دادن . فرض کردن . احتمال دادن : و اگر نادانی این اشارت را که بازنموده شده است بر هزل حمل کند... (کلیله و دمنه ).آن به که چون منی نرسددر وصال دو...
-
حمل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اجر , احمل , حمال , خاصية , دب , شحن , عتلة , ميناء , نقل
-
واژههای مشابه
-
Aries, Ari, Ram
حَمَل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی منطقهالبروج بین دو صورت ثور و حوت که به شکل بره یا قوچ تصور میشود
-
حِمْلُ
فرهنگ واژگان قرآن
بار (کلمه حِمْل وحَمْل چيزي که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باري خواهد بود که در ظاهر حمل ميشود مانند بارهايي که به دوش کشيده ميشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهاي باطني است مانند طفل در شکم . )
-
حَمَلَ
فرهنگ واژگان قرآن
حمل کرد
-
حُمِّلَ
فرهنگ واژگان قرآن
بر او حمل شد(در جمله " عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ ": برعهده اوست آنچه بر او تکليف شده است)
-
حَمْلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بار (کلمه حِمْل وحَمْل چيزي که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باري خواهد بود که در ظاهر حمل ميشود مانند بارهايي که به دوش کشيده ميشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهاي باطني است مانند طفل در شکم . )
-
loading warranties
محدودیت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محدودیت در بارگیری و جابهجایی گروه خاصی از کالاها که گاه ممکن است در بیمهنامۀ دریایی در نظر گرفته شود
-
haul distance
مسافت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مسافتی که وسیلۀ جمعآوری زباله از آخرین نقطۀ برداشت تا ایستگاه انتقال یا محل فراوری یا محل دفع نهایی طی میکند
-
haul time
مدت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مدتزمان لازم برای انتقال پسماند جامد از محلی به محل دیگر
-
freight broker
واسطۀ حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کسی که در تنظیم شرایط قرارداد حمل بین فرستندۀ بار و حملکنندۀ آن نقش واسطه دارد