کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمل ونقل واسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
regional transit
حملونقل عمومی دورسیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی خدمات حملونقل عمومی با خطوط طولانی و تعداد ایستگاه کم و سرعت زیاد که عمدتاً برای سفر در نواحی دور از همِ کلانشهرها به کار میرود
-
حملونقل کابلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حملونقل بافهای
-
regular transport
حملونقل منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جابهجایی مسافر براساس مسیر و جدول زمانی مشخص
-
interline transportation
حملونقل میانخطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جابهجایی مسافر بین یک یا چند خط اتوبوس یا راهآهن در حملونقل عمومی
-
public transportation
حملونقل همگانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی خدمات حملونقل عمومی، با برنامهای مشخص، که در آن بیش از یک مسافر را در یک یا چند مسیر معین از نقطهای به نقطۀ دیگر جابهجا میکنند
-
haul line
خط حملونقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گذرگاهی از انبارگاه تا محل مصرف برای حمل گِردهبینهها
-
transit line
خط حملونقل عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خطی که وسایل نقلیۀ عمومی طبق برنامۀ ازپیشتعیینشده در آن حرکت میکنند
-
haul road
راه حملونقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گذرگاهی برای حمل چوب که در آن کلیۀ اصول طراحی و ساختوساز جادهای اعمال شده باشد
-
portable whistle post
علامت سوت قابلحمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامت سوتی که پیش از محوطۀ کاری کارگران بر روی خط گذاشته میشود
-
وضع حمل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) زاییدن .
-
حمل هو ذوهو
لغتنامه دهخدا
حمل هو ذوهو. [ ح َ ل ِ هَُ وَ هَُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمل مواطات اقتضاء آن کند که موضوع و محمول را اتحاد بود بوجهی ، و مغایرت بوجهی و گاه باشد که گویند ضحک محمول است بر انسان . وبه این نه آن خواهند که آنچه او را انسان گویند هم او را ضحک گوی...
-
transit priority
اولویت حملونقل عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] اولویت برای عبور وسایل نقلیۀ عمومی ازطریق تنظیم و فرماندهی چراغهای راهنمایی بهنحویکه زمان انتظار در تقاطع برای این وسایل به صفر یا به حداقل ممکن برسد
-
transit stop 2
ایستگاه حملونقل عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محلی در سطح خیابان که وسایل نقلیۀ عمومی برای سوار و پیاده کردن مسافر در آنجا توقف میکنند
-
حمل بوسیله پست
دیکشنری فارسی به عربی
اجرة البريد
-
با سورتمه حمل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زلاجة