کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
hydrogen attack
حملۀ هیدروژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] تشکیل متان یا گازهای حاصل از واکنش هیدروژن با اکسیدها یا کاربیدهای احیاشدۀ داخل آلیاژ در دمای بالا که به ساختار آلیاژ آسیب میرساند
-
charging foul, charging
خطای حمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، خطای بازیکن مهاجم بر روی بازیکن مدافعی که در وضعیت ایستا قرار دارد
-
forward line
خط حمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مجموعۀ مهاجمان در آرایش تیمی
-
پیل حمله
لغتنامه دهخدا
پیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دمان چون فیل . که چون پیل دمد و حمله برد: صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ... پیل حمله ای . (سندبادنامه ص 200).
-
فیل حمله
لغتنامه دهخدا
فیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پیل حمله . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه چون پیل دمد و سخت حمله کند.
-
حملة الإعتقالات
دیکشنری عربی به فارسی
موج بازداشتها
-
حملة الإعدامات
دیکشنری عربی به فارسی
موج اعدامها
-
حملة الشجب
دیکشنری عربی به فارسی
موج محکوميت
-
حمله ور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hamlevar حملهکننده؛ هجومبرنده.
-
حمله کننده
دیکشنری فارسی به عربی
محتل , معتدي , مهاجم
-
حمله ناخوشی
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة
-
حمله بمقدسات
دیکشنری فارسی به عربی
هجوم
-
حمله متقابل
دیکشنری فارسی به عربی
هجوم مضاد
-
حمله عصبی
دیکشنری فارسی به عربی
هستيريا
-
یورش حمله
دیکشنری فارسی به عربی
اِجتياحٌ