کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمله به پیش تصویر اول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
brute force attack
حملۀ غیرهوشمندانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] ← کلیدجویی فراگیر
-
caustic attack
حملۀ قلیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ← خوردگی قلیایی
-
bonk attack
حملۀ کوبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] حملهای که در آن میدان بازسازیِ بستههای قرارداد اینترنت یا قرارداد هدایتِ انتقال دستکاری میشود تا رایانۀ مقصد نتواند بستهها را بازسازی کند
-
blended attack
حملۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← تهدید مرکب
-
halide attack
حملۀ هالیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی فلز یا آلیاژ توسط هالیدها (هالوژنها) که اتمهای فلز را اکسید میکنند و یک پوستۀ هالیدی تشکیل میدهند
-
charging foul, charging
خطای حمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، خطای بازیکن مهاجم بر روی بازیکن مدافعی که در وضعیت ایستا قرار دارد
-
forward line
خط حمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مجموعۀ مهاجمان در آرایش تیمی
-
پیل حمله
لغتنامه دهخدا
پیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دمان چون فیل . که چون پیل دمد و حمله برد: صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ... پیل حمله ای . (سندبادنامه ص 200).
-
فیل حمله
لغتنامه دهخدا
فیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پیل حمله . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه چون پیل دمد و سخت حمله کند.
-
حملة صليبية
دیکشنری عربی به فارسی
جنگ صليبي , جنگ مذهبي , نهضت , جهاد کردن
-
حملة التطهير
دیکشنری عربی به فارسی
پاکسازي کردن
-
حملة الإعتقالات
دیکشنری عربی به فارسی
موج بازداشتها
-
حملة الإعدامات
دیکشنری عربی به فارسی
موج اعدامها
-
حملة الشجب
دیکشنری عربی به فارسی
موج محکوميت
-
حمله ور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hamlevar حملهکننده؛ هجومبرنده.