کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
hummus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمص
-
زبد
لغتنامه دهخدا
زبد. [ زَ ب َ ] (اِخ ) نام حمص یا دهی است در حمص . (منتهی الارب ). اسم حمص ویا قریه ای است در او. (ترجمه ٔ قاموس ). نام قدیم حمص یا قریه ای است در نزدیکی حمص ، و با نون (زند) نیز ضبط شده است . و زبد را که در این شعر صخرالغی آمده :مآبه الروم او تنوخ ا...
-
خارسوهک
لغتنامه دهخدا
خارسوهک . [هََ ] (اِ مرکب ) حمص الامیر. رجوع به حمص الامیر شود.
-
حولة
لغتنامه دهخدا
حولة. [ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در شام از اعمال و توابع حمص ، میان حمص و طرابلس . (معجم البلدان ).
-
غسولة
لغتنامه دهخدا
غسولة. [ غ ِس ْ وَل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک حمص . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منزلی است برای قافله ها، و در آن خانی است به فاصله ٔ یک روز از حمص میان حمص و قارا. (از معجم البلدان ).
-
فرسد
لغتنامه دهخدا
فرسد. [ ] (اِ) حمص است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی . [ اَ سا ] (اِخ ) او راست : تاریخ حمص .
-
ابوسعاد
لغتنامه دهخدا
ابوسعاد. [ اَ س ُ ] (اِخ ) نزیل حمص . صحابی است .
-
اربالیس
لغتنامه دهخدا
اربالیس . [ ](اِ) به عبرانی حمص است . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
ارکفن
لغتنامه دهخدا
ارکفن . [ ] (اِ) بیونانی حمص است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ترمساری
لغتنامه دهخدا
ترمساری . [ ت ُ م ُ ] (اِخ ) دهی است به حمص .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ابوسعد گوید بگمان من از قراء حمص است . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).
-
عرناس
لغتنامه دهخدا
عرناس . [ ع ِ ] (اِخ ) جایگاهی است در حمص . و در شعر ابوحصینة آمده است . (از معجم البلدان ).
-
طوبان
لغتنامه دهخدا
طوبان . (اِخ ) حصنی است از اعمال حمص یا حماة. (معجم البلدان ).
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) دهی است در حمص . (از معجم البلدان ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) از نواحی نزدیک حمص است . (از معجم البلدان ).