کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حمزة
لغتنامه دهخدا
حمزة. [ ح ُ زَ ] (اِ) تمر هندی . (ناظم الاطباء).
-
حمزة
لغتنامه دهخدا
حمزة. [ح َ زَ ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب ). اسد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شیر بیشه . (ناظم الاطباء). || تره ای است ترش . (منتهی الارب ). بقلة حریفة. (اقرب الموارد). تره ٔ ترش مزه . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) زبان گزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاط...
-
کلاته حمزه
لغتنامه دهخدا
کلاته حمزه . [ ک َ ت ِ ح َ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ابن حمزه
لغتنامه دهخدا
ابن حمزه . [ اِ ن ُ ح َ زَ ] (اِخ ) عمادالدین ابوجعفر محمدبن علی بن حمزه . صاحب کتاب وسیله در فقه . اقوال او بین علماء شیعه معروف است . در قرن ششم هجری میزیسته . تاریخ وفات او به دست نیست فقط در کتاب مناقب خود گوید: حدیثی راکه دوریستی بفارسی ترجمه کر...
-
ابن حمزه
لغتنامه دهخدا
ابن حمزه . [ اِ ن ُ ح َ زَ ] (اِخ ) نصیرالدین عبداﷲبن حمزةبن عبداﷲبن حمزةبن حسن بن علی طوسی مشهدی . استاد قطب کیدری و شاگرد شیخ ابوالفتوح رازی ، صاحب تفسیر. و او از اعیان علمای امامیه است . و کتاب الوافی بکلام المثبت و النافی از اوست .
-
ابن حمزه
لغتنامه دهخدا
ابن حمزه . [ اِ ن ُ ح َ زَ ] (اِخ ) نصیرالدین علی بن حمزةبن حسن طوسی . فقیه شیعی ، معاصر ابن ادریس . او رامصنفاتی است که علی بن یحیی الحناط از او روایت کرده . و بعضی او را طبرسی یعنی منسوب به تفرش گفته اند.
-
ده حمزه
لغتنامه دهخدا
ده حمزه . [ دِه ْ ح َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . واقع در24هزارگزی خاور سنقر. سکنه ٔ آن 330 تن و آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زاویه ٔ حمزة
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ حمزة. [ ی َ ی ِ ح َ زَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 27هزارگزی باختر بخش گرمی و 12هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به اردبیل . منطقه ٔ آن کوهستانی و سردسیر و سکنه ٔ آن 326 تن شیعه ٔ ترکی زبانند. آب این ده از چشمه ...
-
حاجی حمزه
لغتنامه دهخدا
حاجی حمزه . [ ح َ زَ ] (اِخ ) یکی از بزرگان زمان امیر شیخ حسن کوچک است . رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 و 198 و حبط ج 2 ص 78 شود.
-
حاجی حمزه
لغتنامه دهخدا
حاجی حمزه . [ ح َ زَ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ مرکز ناحیتی مرکب از هشت قریه در حدود ولایت قسطمونی در شمال غربی آماسیه بر ساحل رود قزل آیرماق . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حمزه ٔ عروضی
لغتنامه دهخدا
حمزه ٔ عروضی . [ ح َ زَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) از قدمای شعر است و بیت ذیل در لغتنامه ٔ اسدی از او برای کلمه ٔ مغلگاه شاهد آمده است :قرارگاه ومغلگاهشان همی ز بهشت بکوهسار کنی و بژرف چاه کنی .رجوع به لغتنامه ٔاسدی شود.
-
حمزه بک
لغتنامه دهخدا
حمزه بک . [ ح َ زَ ب َ ] (اِخ ) پسرعموی اوزون حسن معروف که مؤسس دولت آق قیوغی بود. بعد از پدرش قره عثمان ازطرف دولت تیموری در دیاربکر قریب چهل سال فرمانروائی داشت در سال 872 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ).
-
حمزه خانلو
لغتنامه دهخدا
حمزه خانلو. [ح َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل . ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیر. دارای 202 تن سکنه است . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات و شغل اهالی کشاورزی و گله داری است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ ...
-
حمزه ده
لغتنامه دهخدا
حمزه ده . [ ح َ زِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر. ناحیه ای است واقع در دشت و معتدل مرطوب و دارای 240 تن میباشد. از رودخانه ٔ محلی و چشمه مشروب میشود. محصولاتش برنج و عسل . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است ...
-
حمزه لو
لغتنامه دهخدا
حمزه لو. [ ح َ زَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غنی بیگلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر و دارای 124 تن سکنه است . از رودخانه ٔ چهره آباد مشروب میشود و محصول آن غلات و بنشن است . شغل اهالی زراعت . صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است . راه...