کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حمزه میرزا
لغتنامه دهخدا
حمزه میرزا. [ ح َ زَ ] (اِخ ) پسر بزرگ شاه خدابنده چهارم پادشاه صفوی و برادر شاه عباس ماضی است . در زمان عموی خود شاه اسماعیل ثانی با پدرش بشیراز آمده رحل اقامت انداخت . شاه اسماعیل فرمان قتل حمزه میرزا و برادرش را که والی خراسان بود، صادر کرد. ولی ق...
-
ابراهیم بن حمزه
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن حمزه . [ اِ م ِ ن ِ ح َ زَ ] (اِخ ) تاج الدین . از مردم ادرنه . کتابی در تفسیر بنام جامعالانوار نگاشته است . وفات 970 هَ .ق .
-
واژههای همآوا
-
همزه
لغتنامه دهخدا
همزه . [ هََ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) نام نخستین حرف از حروف الفبای فارسی و عربی است . آن را از حروف حلق خوانند و گاه آن را پس از الف ، دومین حرف به حساب آورند. شکل آن در آغاز کلمه چون الف است با این تفاوت که همزه خود حرکت میگیرد. در وسط و آخرِ کلمه به ...
-
همزه
فرهنگ فارسی معین
(هَ زِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - حروف صامتی که به صورت «ء» نوشته می شود و ممکن است ساکن باشد مانند: رأی . یا مانند: جرئت . 2 - نشانه ای به صورت «ء» روی «ها»ی غیرملفوظ به جای «یا» ی اضافه مانند: خانة حسن که تلفظ می شود خانه ی حسن .
-
همزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: همزَة] hamze نام حرف «ء».
-
همزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: همزَة] homaze صدوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه؛ لُمَزَة.
-
جستوجو در متن
-
hamzah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمزه
-
hamza
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمزه
-
hamzas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمزه
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) حمزه ٔ قرامانی . رجوع به حمزه شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن حمزه . رجوع به ابراهیم بن حمزه شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حمزه . رجوع به حسین بن ابراهیم بن حمزه و نیز به حسین بالسی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزه ٔ اصفهانی . رجوع به علی اصفهانی (ابن حمزه ) شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمزه ... رجوع به فناری محمدبن حمزه شود.