کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمز
لغتنامه دهخدا
حمز. [ ح َ ] (ع مص ) حمز شراب ؛ گزیدن شراب زبان را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زبان گز شدن . (منتهی الارب ). || حمز هم ؛ سوختن اندوه دل را. (منتهی الارب ). || تیز کردن . || فراهم آوردن . || (حا مص ) زبان گزی . || گرفتگی . (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
واژههای همآوا
-
همز
لغتنامه دهخدا
همز. [ هََ ] (ع مص ) اشاره کردن به چشم . || درخستن و فشردن به پنجه و جز آن . || سپوختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || عیب کردن . (منتهی الارب ). || . همزه آوردن در کلمه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دور کردن . (منتهی الارب ). || زدن . |...
-
حمض
لغتنامه دهخدا
حمض . [ ح َ ] (ع اِ) آنچه تلخ و شورمزه باشد از نبات . خلاف خله و آن بمنزله ٔ فواکه است شتران را و خله بجای نان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اشنان . حرض . اسم مجموع اشجار و نباتاتی است که ملوحتی داشته باشد و گویند مخصوص به اشنان است...
-
حمض
لغتنامه دهخدا
حمض . [ ح ُ م ُ ] (ع ص ) ج ِ حمیضة. (منتهی الارب ). رجوع به حمیضة شود.
-
جستوجو در متن
-
حرافت
لغتنامه دهخدا
حرافت . [ ح َ ف َ ] (ع مص ) حَرافة. تندی . زبان گزی . (منتهی الارب ). تیزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حمز. لذعة. تیزطعم شدن . تیزی آنکه خورند.
-
ابوان
لغتنامه دهخدا
ابوان . [ اَب ْ ] (اِخ ) نام قریه ای به صعید ادنی در غربی نیل و آنرا ابوان عطیه گویند. || شهری بنزدیک دمیاط، نسبت بدان بؤنی باشد: حمز بؤنی . || قریه ای از خره ٔ بهنسی ، هم به صعید.
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...