کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمدونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حمدونه
/hamdune/
معنی
میمون؛ بوزینه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بوزینه، شادی، میمون
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمدونه
واژگان مترادف و متضاد
بوزینه، شادی، میمون
-
حمدونه
فرهنگ فارسی معین
(حَ نِ) [ ع . حمدونة ] (اِ.)بوزینه ، میمون .
-
حمدونه
لغتنامه دهخدا
حمدونه . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) میمون و آن جانوری است شبیه به انسان و بعربی قرد خوانند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) : موش وبقر و پلنگ و خرگوش بکارزین چار که بگذری نهنگ آید و مارو آنگاه به اسب و گوسفند است شمارحمدونه و مرغ و سگ و خوک آخرکار.؟
-
حمدونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حمدونَة] (زیستشناسی) [قدیمی] hamdune میمون؛ بوزینه.
-
واژههای مشابه
-
حمدونة
لغتنامه دهخدا
حمدونة. [ ح َ ن َ ] (اِخ ) نام دختری ادیبه و شاعره است از اهالی قصبه ٔ وادی اش از غرناطه ٔ اندلس که بحسن و لطافت اشعار و قوت فصاحت و بلاغت شهرت یافت . (قاموس الاعلام ). رجوع به حمدة شود.
-
حمدونة
لغتنامه دهخدا
حمدونة. [ ح َ ن َ] (اِخ ) نام دختر هارون الرشید است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ابوراشد
لغتنامه دهخدا
ابوراشد. [ اَ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) قرد. (المزهر). کپی . حمدونه . بوزینه . میمون .
-
ابوخبیب
لغتنامه دهخدا
ابوخبیب . [ اَ خ ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) بوزینه . بوزنه . حمدونه . کپی . بهنانه . قرد. (المزهر). میمون .
-
حبن
لغتنامه دهخدا
حبن . [ ح ِ ] (ع اِ) بوزینه . حمدونة. بوزنه . || دمل و ریش مانند دمل و هر دمیدگی در بدن که آماس کند و ریمناک گردد. ج ، حبون .
-
حودل
لغتنامه دهخدا
حودل . [ ح َ دَ ] (ع اِ) کپی نر. (منتهی الارب ). حمدونه ٔ نر.
-
میمون
واژگان مترادف و متضاد
۱. باشگون، خجسته، خجستهپی، خوششگون، خوشقدم، سعد، فرخ، فرخنده، مبارک، مبارکپی، مسعود، نیکپی، همایون ≠ بدشگون، بدیمن ۲. بوزینه، حمدونه، چز
-
زناءة
لغتنامه دهخدا
زناءة. [ زَن ْ نا ءَ ] (ع ص ، اِ) حمدونه ٔ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قردة. || کثیرالزناء. (از اقرب الموارد).
-
ابوقشه
لغتنامه دهخدا
ابوقشه . [ اَ ق ِ ش َ ] (ع اِ مرکب ) کپی . بوزینه . حمدونه . میمون . قرده .شادی . بهنانه . چز. بشوتن . مهنانه . درازدم . بوزنه .