کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حماله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حماله
/hemāle/
معنی
دوال شمشیر؛ بند شمشیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
carrier
-
جستوجوی دقیق
-
حماله
فرهنگ فارسی معین
(حِ لِ یا لَ) [ ع . حمالة ] (اِ.) بند شمشیر. ج . حمایل .
-
حماله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حمالَة، جمع: حمائل] [قدیمی] hemāle دوال شمشیر؛ بند شمشیر.
-
واژههای مشابه
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة. [ ح ِ ل َ ] (ع اِ) پیشه ٔ حمالی . (منتهی الارب ). حرفه ٔ حمال . (اقرب الموارد). || دوال شمشیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دوال نیام شمشیر. (مهذب الاسماء). ج ، حمایل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید: حمایل از لفظ خود واحدی ...
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة. [ح َم ْ ما ل َ ] (ع ص ) مؤنث حمال است . (اقرب الموارد): و امرأته حمالة الحطب . (قرآن 4/111).- حمالةالحطب ؛(مأخوذ از قرآن ) لقب زن ابولهب یعنی ام جمیل است . رجوع به این کلمه در ردیف خود شود.
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة.[ ح َ ل َ ] (ع اِ) دیه و تاوان و جز آن که از بهر مردمان بردارند. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَمال شود. || کفالت . (اقرب الموارد). || (مص ) ضامن و کفیل کسی شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): حمل به حمالة؛ کفله . || ظاهر کردن خشم...
-
حَمَّالَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
حمل کننده
-
حمالة الصدر
دیکشنری عربی به فارسی
پستان بند
-
جستوجو در متن
-
حمایل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حمائل] hamāyel = حماله
-
پستان بند
دیکشنری فارسی به عربی
حمالة الصدر
-
حمال
لغتنامه دهخدا
حمال . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حَمل به معنی بار شکم از بچه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمل شود. || بمعنی حَمالَة. (منتهی الارب ). بند شمشیر. (دهار). رجوع به حمالة شود.
-
حمل
لغتنامه دهخدا
حمل . [ ح ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ حمال به معنی حمالة. (منتهی الارب ). رجوع به حمال و حمالة شود. || ج ِ حَمال به معنی دیه و تاوان . (از اقرب الموارد).
-
بایندانی کردن
لغتنامه دهخدا
بایندانی کردن . [ ی َ ک َ دَ] (مص مرکب ) پایندانی کردن . تکفل . متکفل شدن . حماله . (تاج المصادر بیهقی ).
-
برائت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت ۲. بیزاری، تنفر، نفرت ۳. خلاصی، رهایی، نجات ۴. دوری، بری ۵. اجازه، منشور ۶. حماله ۷. تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن