کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حماد راویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حماد راویه
لغتنامه دهخدا
حماد راویه . [ ح َم ْ ما ی َ ] (اِخ ) ابن میسرة الشیبانی ، مکنی به ابوالقاسم . یکی از مشاهیر ادبا بود و بسیاری از اشعار عرب را از بر میدانست و از این رو بلقب راویه شهرت یافت . در عصر اموی و عباسی میزیسته و در 165 هَ . ق . درگذشت . صاحب معجم الادباء گ...
-
واژههای مشابه
-
حمّاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: hammād) (عربی) بسیار سپاسگزار ، بسیار حمد کننده و ستاینده .
-
ابن حماد
لغتنامه دهخدا
ابن حماد. [ اِ ن ُ ح َم ْ ما ] (اِخ )ابوعبداﷲ محمدبن علی . کتابی در تاریخ فاطمیان دارد.تاریخ تولد و زندگانی و وفات او معلوم نیست . ابن خلدون قسمتی از تاریخ بنی خزرون را از او نقل کرده است .
-
صالح حماد
لغتنامه دهخدا
صالح حماد. [ ل ِ ح ِ ح َم ْ ما ] (اِخ ) رجوع به صالح بن فکاک شود.
-
قلعة حماد
لغتنامه دهخدا
قلعة حماد. [ ق َ ع َ ت ُ ح َم ْ ما ] (اِخ ) شهری است متوسط بین اکم و اقران . این شهر دارای قلعه ای بزرگ است بر قله ٔ کوهی و آن را تاقربوست نامند و آنگونه که درباره ٔ آن نقل میکنند این قلعه به قلعه ٔ انطاکیه شباهت دارد. این شهر پایتخت بنی حمادبن یوسف ...
-
بنی حماد
لغتنامه دهخدا
بنی حماد. [ ب َ ح َ ] (اِخ )حکامی اند که از سال 438 تا 547 هَ . ق . در الجزایرحکومت کردند. اولین آنها حماد (398 هَ . ق .) و آخرین آنها یحیی بن العزیز است که در سال 547 هَ . ق . بدست الموحدین منقرض گردید. (از طبقات السلاطین ص 43).
-
حماد ضریر
لغتنامه دهخدا
حماد ضریر. [ ح َم ْ ما ض َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسماعیل . با اینکه کور مادرزاد بود هوش و فراست بی اندازه داشت و بمحافل درس فقها و علمای عصر حضور مییافت و در فقه و حدیث و دیگر علوم متبحر و استاد شد وآنگاه بنای تدریس گذارد. پاره ای از شاگردان او در علم ...
-
قلعه بنی حماد
لغتنامه دهخدا
قلعه بنی حماد. [ ق َ ع َ ب َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) قلعه ای است بر قله ٔ کوهی در افریقا که آن را حمادبن زیری بنا کرد در آن عقربهای کشنده وجود دارد. (نخبة الدهر دمشقی ص 227). شهری است در کوه بربر. (منتهی الارب ).
-
ابراهیم بن حمادبن اسحاق بن حماد
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن حمادبن اسحاق بن حماد. [ اِ م ِ ن ِ ح َم ْ ما دِ ن ِ اِ ق ِ ن ِ ح َم ْ ما ] (اِخ ) از فقها و روات مالکی و مکنی به ابواسحاق است . از اوست کتاب الرد علی الشافعی . کتاب الجنائز. کتاب الجهاد. کتاب دلائل النبوة.
-
جستوجو در متن
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عاصم الانصاری . از بنی ضبیعة و شاعری هجاگوی و از طبقه ٔ جمیل بن معمر و نصیب بود و معاصر جریر و فرزدق و از مردم مدینه بود. ولیدبن عبدالملک او را به یمن تبعید کرد. حماد راویه او را در نسیب بر شعرای زمان...
-
یونس
لغتنامه دهخدا
یونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن کیسان ، ملقب به ابوفروة. جد او ابوفروة از موالی عثمان خلیفه بود. او در مدینه بزرگ شد.سپس کاتب عیسی بن موسی برادرزاده ٔ سفاح گشت . و با ابن المقفع و بشاربن برد و حماد راویه و دیگر ادبا و شعرا آمیزش داشت . آنان گرد هم م...
-
تضاعیف
لغتنامه دهخدا
تضاعیف . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تضعیف . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تضاعیف الشی ٔ؛ ماضعف منه و لیس له ُواحد و تضاعیف الکتاب ؛ اضعافه . (یادداشت مرحوم دهخدا). تضاعیف چیزی ؛ اثناء آن . مطاوی آن . (یادداشت ایضاً) : در تضاعیف این مکاتیب از مجاری احوال خویش...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن جابربن داود البلاذری ، مکنی به ابوالحسن و بعضی ابوبکر گفته اند. وی از مردم بغداداست و صولی نام او در ندماء متوکل علی اﷲ آورده است و وفات او باواخر روزگار خلافت المعتمد علی اﷲ بود و بعید نیست که وی اوائل ایام معتضد ع...