کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمأه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حمأه
معنی
(حَ) [ ع . حمأة ] (اِ.) گل سیاه ، لجن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمأه
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . حمأة ] (اِ.) گل سیاه ، لجن .
-
واژههای مشابه
-
حماة
لغتنامه دهخدا
حماة. [ ح َ ] (اِخ ) شهری بزرگ و کثیرالخیرات وسیع، معتبر و خرم است [ در شام ] . گرداگرد وی سور استواریست . در خارج سور حصاری بزرگ دارد و سور دیگری به قسمت اسفل احاطه کرده ، پهلوی نهر عاص یک مسجد جامع و مدارس و بازاری دارد. آبیاری باغ و بستانهای این ش...
-
حماة
لغتنامه دهخدا
حماة. [ ح َ ] (ع اِ) عضله ٔ ساق . (از اقرب الموارد). موشک گوشت ساق و در ساق اسب دو باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج َ حَمَوات . || حماةالمراءة؛ خشتامن زن که مادر شوی باشد. (منتهی الارب ). مادر زن . (اقرب الموارد).
-
حماة
لغتنامه دهخدا
حماة. [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامی ،نگاهدارنده و نگاهبانی کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به حمات و حامی شود.
-
ایوبیان حماة
لغتنامه دهخدا
ایوبیان حماة. [ اَی ْ یو ن ِ ح ُ ] (اِخ ) شعبه ای از ایوبیان که بر حماة حکومت داشتند و عبارتند از: تقی الدین عمر، مظفر اول تا سال 574 هَ . ق . و محمد، منصور اول تا سال 587 هَ . ق . و قلج ارسلان ناصر تا سال 617 هَ . ق . و تقی الدین محمود، مظفر ثانی تا...
-
جستوجو در متن
-
حمات
لغتنامه دهخدا
حمات . [ ح َ ] (اِخ ) حماة شهرکی است بشام ، آبادان و با نعمت و سخت خرم . (حدود العالم ). رجوع به رحله ٔ ابن بطوطه و حماة شود.
-
طوبان
لغتنامه دهخدا
طوبان . (اِخ ) حصنی است از اعمال حمص یا حماة. (معجم البلدان ).
-
ساسکون
لغتنامه دهخدا
ساسکون . [ س َ ] (اِخ )قریه ای است از توابع حماة. (معجم البلدان یاقوت ).
-
حمات
لغتنامه دهخدا
حمات .[ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حامی . رجوع به حماة و حامی شود.
-
هدورام
لغتنامه دهخدا
هدورام . [ ] (اِخ ) پسر توعو پادشاه حماة که در کتاب سموئیل یورام خوانده شده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
ساسکونی
لغتنامه دهخدا
ساسکونی . [ س َ ] (اِخ ) حسن از مردم ساسکون حماة. از شاعران معاصر یاقوت است . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود.
-
معرة
لغتنامه دهخدا
معرة. [ م َ ع َرْ رَ ] (اِخ ) شهری است میان حماة و حلب . (منتهی الارب ). و رجوع به معرة النعمان شود.
-
منصور
لغتنامه دهخدا
منصور. [ م َ ] (اِخ ) (... دوم ) محمد. پنجمین از ایوبیان حماة. (626-642 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 69).