کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حلیت
لغتنامه دهخدا
حلیت . [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) حلیة. زیور. آرایش . رجوع به حلیة شود.
-
حلیت
لغتنامه دهخدا
حلیت . [ ح ِل ْ ل ] (ع اِ) انغوزه . (ناظم الاطباء).انگزه . (آنندراج ). انکژه . (مهذب الاسماء). انگوزه و آن صمغ درخت انجدان است . انگژد. (زمخشری ). انقوزه .
-
حلیت
لغتنامه دهخدا
حلیت . [ ح ِل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) در تداول ، حلالی . روایی . مقابل حرمت .
-
حلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلیة] [قدیمی] helyat = حلیه
-
حلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حلّـیَّة] helliy[y]at روا بودن؛ حلال بودن.
-
جستوجو در متن
-
حلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلیة] [قدیمی] helyat = حلیه
-
تزءین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حلية
-
حلیت
لغتنامه دهخدا
حلیت . [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) حلیة. زیور. آرایش . رجوع به حلیة شود.
-
زیور
دیکشنری فارسی به عربی
جوهرة , حلية
-
پیرایه
دیکشنری فارسی به عربی
حلية , رتوش
-
زینت
دیکشنری فارسی به عربی
حلية , زينة
-
فریب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) faribkār مکار؛ حلیهگر.
-
حلیت
واژگان مترادف و متضاد
آرایش، حلیه، زیب، زینت، پیرایه، زیور
-
زیب
واژگان مترادف و متضاد
آذین، آرایش، تزیین، حلیه، زینت، زیور
-
پیرایه
واژگان مترادف و متضاد
آرایش، بزک، حلیه، زینت، زیور، پیرایش