کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلقۀ الماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cycloelimination, cycloreversion, retroaddition, retrocycloaddition
حلقهگسلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی که در آن محصول فرایند حلقهزایی در واکنشی معکوس گسسته میشود و دو یا چند مولکول سیرنشدۀ اولیه را پدید میآورد
-
anchor ring 2
حلقۀ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حلقۀ انتهایی بالای تنۀ لنگر که زنجیر به آن وصل میشود
-
alternative ring
حلقۀ متناوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] حلقهای که هر دو عضو آن یک زیرحلقۀ شرکتپذیر تولید کنند
-
normal loop
حلقۀ معمولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حلقهای که در شروع و پایان آن هواگَرد در وضعیت پرواز تراز است
-
local ring
حلقۀ موضعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] حلقهای که فقط یک آرمانۀ بیشین دارد
-
discontinuous ring
حلقۀ ناپیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حلقۀ رشدی که به سبب خفته بودن بخشهایی از بُنلاد دورتادور ساقه را بهطور کامل فرا نگرفته باشد
-
life ring
حلقۀ نجات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← شناوۀ نجات
-
Noetherian ring
حلقۀ نوتری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] حلقهای که هر زنجیرۀ صعودی از آرمانۀهای آن متناهی باشد
-
inverted normal loop
حلقۀ وارونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حلقهای معمولی که در وضعیت وارونه شروع میشود
-
دهانۀ حلقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← دهانۀ رینگ
-
حلقه نامزدی
فرهنگ فارسی معین
( ~ زَ) (اِمر.) حلقه ای معمولاً از طلا که مرد و زن در هنگام نامزدی در انگشت یکدیگر کنند.
-
سر حلقه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . حَ قِ) [ فا - ع . ] (اِ. ص .) سر - دسته ، سرپرست و بزرگتر یک دسته از مردم .
-
حلقه ٔ آبگون
لغتنامه دهخدا
حلقه ٔ آبگون . [ ح َ ق َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
-
حلقه بسته
لغتنامه دهخدا
حلقه بسته . [ ح َ ق َ ب َ ت ِ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن . واقع در جلگه و معتدل و مرطوب و مالاریائی است . سکنه ٔآن 109 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شاخ زر. و محصول آن برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت و ذغال فروشی است . راه...
-
حلقه دام
لغتنامه دهخدا
حلقه دام . [ ح َ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) دامی باشد که از موی دم اسب سازند و بر سر راه کبک گذارند تا پای او بر آن بند شود. (برهان ) (آنندراج ). || روپاکی نیز گویند که آنرا مانند دام بافته باشند. (برهان ).