کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حلقه زن
لغتنامه دهخدا
حلقه زن . [ ح َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ) طالب فتح باب . گدا. کوبنده ٔ حلقه . آنکه حلقه بر در کوبد : حلقه زن خانه بدوش توایم چون در تو حلقه بگوش توایم . نظامی .پس مثال تو چو آن حلقه زنی است کز درونش خواجه گوید خواجه نیست . مولوی .سرهاست درین سودا چون...
-
حلقه زنان
لغتنامه دهخدا
حلقه زنان . [ ح َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) حلقه زننده . در حال حلقه زدن : او بتحیر چو غریبان راه حلقه زنان بر در آن بارگاه .نظامی .
-
حلقه سر
لغتنامه دهخدا
حلقه سر. [ ح َ ق َ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن . سکنه ٔ آن 172 تن است . آب آن از رودخانه ٔ پیش رودبار و محصول آن برنج ، توتون ، سیگار و ابریشم و شغل اهالی زراعت و مکاری گری و ذغال فروشی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغ...
-
حلقه سنگ
لغتنامه دهخدا
حلقه سنگ . [ ح َق َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
-
حلقه هارون
لغتنامه دهخدا
حلقه هارون . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جاویدی ممسنی فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
-
ring finger, digit anularis, digit quartus manus
انگشت حلقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] چهارمین انگشت از سمت شست که از سه بند تشکیل شده است و بین انگشت میانی و کوچک قرار دارد
-
حلقه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
احط , ريح , طوق
-
حلقه فیلم
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة
-
حلقه نور
دیکشنری فارسی به عربی
هالة
-
حلقه ای
دیکشنری فارسی به عربی
دائري
-
حلقه طناب
دیکشنری فارسی به عربی
حلقة
-
حلقه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضفيرة , مزيف
-
حلقة نامزدی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: halqa طاری: halqa طامه ای: halqa طرقی: halqa کشه ای: halqa نطنزی: halqa
-
حلقه بگوش
لهجه و گویش تهرانی
عبد و عبید
-
گوش حلقه علف
لغتنامه دهخدا
گوش حلقه علف . [ ح َ ق َ / ق ِ ع َ ل َ ] (اِ مرکب ) نامی است که در کتول به سفیدال (نوعی از گوشوارک ) دهند. (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ج 1 ص 276). رجوع به گوشوارک شود.