کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلس
لغتنامه دهخدا
حلس . [ ح َ ] (ع اِ) حِلس . عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) نقد گرفتن ساعی بجای فریضه . (از منتهی الارب ). حلس المصدق ؛ اخذالنقد مکان الفریضة و فی اللسان و التکملة مکان الابل . (اقرب الموارد). || نمدزین بر پشت شتر افکندن . (از اقرب ...
-
حلس
لغتنامه دهخدا
حلس . [ ح َ ل َ ] (ع مص ) بودن جای حلس از شتر مخالف رنگ وی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) گلیم سطبر که بر پشت شتر نهند و در خانه زیر فرشهای فاخر افکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به حِلس شود.
-
حلس
لغتنامه دهخدا
حلس . [ ح َ ل ِ ] (ع اِ) تیر چهارم قمار. (از منتهی الارب ). || (ص ) دلاور.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || حریص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).حریص که از جای خود دور نشود. (از اقرب الموارد).
-
حلس
لغتنامه دهخدا
حلس . [ ح ِ ] (ع اِ) حَلَس . پلاس . (دهار). گلیم سطبر که بر پشت شتر زیر برذعه نهند و در خانه زیر فرش های فاخره افکنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نمدزین . (دستوراللغة). ج ، احلاس ، حلوس ، حلسه . || تیر چهارم قمار و آن چهار بخش دارد....
-
واژههای مشابه
-
ام حلس
لغتنامه دهخدا
ام حلس . [ اُم ْ م ِ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) ماده خر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المرصع). خر. (مهذب الاسماء). کنیه ٔ اتان . (ماده خر) است . (از لسان العرب ).
-
واژههای همآوا
-
هلث
لغتنامه دهخدا
هلث . [ ] (اِ) خوردنی باشد شور. (اسدی ).
-
هلس
لغتنامه دهخدا
هلس . [ هََ ] (ع مص ) بیمار سل گردیدن . || رجوع به هلاس شود. || بیخرد گشتن . || لاغر گردانیدن بیماری کسی را. || (اِ) نیکویی بسیار. || بیماری سل . || باریکی و لاغری . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
هلس
لغتنامه دهخدا
هلس . [ هَِ ل ُ ] (اِخ ) از بلاد قدیم لاکونیا بود که مردم آن دو بار بر ضد اسپارتا برخاستند و در قرن نهم ق . م . مغلوب شدند. نام کنونی این شهر تسی لی است . (از تعلیقات نصراﷲ فلسفی بر ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دُ کولانژ).
-
هلس
لغتنامه دهخدا
هلس . [ هَُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) به شدگان از بیماری . || مردمان ضعیف که نقاهت نداشته باشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
احلاس
لغتنامه دهخدا
احلاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِلس و حَلَس .
-
حلسم
لغتنامه دهخدا
حلسم . [ ح ِ س َم م ] (ع ص ) آزناک . (منتهی الارب ). به معنی حَلِس است یعنی حریص و میم و برای تأکید و تقویت معنی بدان اضافه شده است : لیس بفضل حلس حلسم . (اقرب الموارد).
-
ماچه الاغ
لغتنامه دهخدا
ماچه الاغ . [ چ َ / چ ِ اُ ] (اِ مرکب ) خر ماده . ماچه خر. ماده خر. طالة. بترة. ام حلس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).