کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلزون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حلزون
/halazun/
معنی
حیوانی نرمتن با صدفی مارپیچ بر پشت که برخی از انواع آن در آب زندگی میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سفیدمهره، لیسک
دیکشنری
escargot, slug, snail
-
جستوجوی دقیق
-
حلزون
واژگان مترادف و متضاد
سفیدمهره، لیسک
-
حلزون
فرهنگ فارسی معین
(حَ لَ) [ ع . ] (اِ.) جانوری از ردة شکم - پاییان ج زو شاخة نرم تنان که در حدود 3500 گونه از آن شناخته شده و در سراسر کرة زمین در خشکی و کنار نهرها زیست می کنند وبرخی از گونه های آن دریازی هستند، لیسک .
-
حلزون
لغتنامه دهخدا
حلزون . [ ح َ ل َ ] (ع اِ) شنج . خف الغراب . فرحولیا. (ضریر انطاکی ، در ذیل کلمه ٔ حلزون ). لیسک . راب . کرمی است که در درخت افتد. (آنندراج ). شیخ الرئیس در مفردات قانون گوید که آن از جمله ٔ صدفهاست . نوعی از صدف باشد که آنرا بسوزند و در دواهای چشم ب...
-
حلزون
دیکشنری عربی به فارسی
حلزون , ليسک , نرم تن صدف دار , بشکل مارپيچ جلو رفتن , وقت تلف کردن , انسان يا حيوان تنبل وکندرو
-
حلزون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) halazun حیوانی نرمتن با صدفی مارپیچ بر پشت که برخی از انواع آن در آب زندگی میکنند.
-
حلزون
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: halazun طاری: halazun طامه ای: halazun طرقی: halazun کشه ای: halazun نطنزی: halazon
-
حلزون
دیکشنری فارسی به عربی
حلزون
-
حلزون
واژهنامه آزاد
لیزک کندرو هلزون، یک واژه پارسی نرکیبی از:هله (سکایی - خنثی) به معنی صدف، و زون (سانسکریت) به معنی کرم حشره.
-
واژههای مشابه
-
electrocochleogram
حلزوننگاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نـمودار حاصل از الکتروحلزوننگاری
-
حلزوننگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← الکتروحلزوننگاری
-
صدف حلزون
دیکشنری فارسی به عربی
صدفة
-
حلزون خوراکی
دیکشنری فارسی به عربی
قوقع
-
electrocochleography, ECochG, ECoG, cochleography
الکتروحلزوننگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] آزمونی برای بررسی عملکرد حلزون و عصب هشتم جمجمهای با ثبت پتانسیلهای برانگیختۀ شنوایی حاصل از آنها متـ . حلزوننگاری
-
حلزون صدف دار
دیکشنری فارسی به عربی
اسماک صدفية