کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلتیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلتیت
لغتنامه دهخدا
حلتیت . [ ح ِ ] (ع اِ) صمغ اشترغاز. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). انگزه . (منتهی الارب ). انگوزه . انقوزه . صمغ انجذان . (مفاتیح ) (قانون ابوعلی سینا). و آن بر دو صنف است طیب و منتن . و آنچه در طب مستعمل است صنف منتن باشد. (ذخیره ). و رجوع به تحفه ٔ حکیم مو...
-
جستوجو در متن
-
حلتیث
لغتنامه دهخدا
حلتیث . [ ح ِ ] (ع اِ) حلتیت . (منتهی الارب ). رجوع به حلتیت شود.
-
صمغالمحروث
لغتنامه دهخدا
صمغالمحروث . [ ص َ غُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب )به معنی حِلتیت . رجوع به حلتیت و صمغ انجدان شود.
-
الرک
لغتنامه دهخدا
الرک . [ اِ ل َ ] (اِ) حلتیت . حلتیت الطیب . انجدان . رجوع به الرک غوزا شود.
-
مسقسطس
لغتنامه دهخدا
مسقسطس . [ ] (اِ) برگ حلتیت . (ابن البیطار). اما ممکن است غلط باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
انگشتک
لغتنامه دهخدا
انگشتک . [ اَ گ ِ ت َ ] (اِ) صمغ درخت انگدان را گویند و بعربی حلتیت خوانند. (برهان قاطع). انغوزه . (ناظم الاطباء).
-
انگوان
لغتنامه دهخدا
انگوان . [ اَ گ ُ ] (اِ) انگدان . حلتیت . (ازبرهان قاطع) (از آنندراج ). و رجوع به انگدان شود.
-
انگیان
لغتنامه دهخدا
انگیان . [ اَ گ ُ ] (اِ) انگدان . درخت حلتیت . (برهان قاطع). رجوع به انگدان شود.
-
انگزه
لغتنامه دهخدا
انگزه . [ اَ گ ُ زَ / زِ ] (اِ) حلتیت . حلتیث . حلتیت المنتن . انقوزه . و آن شیره ٔ ساق گلپر باشد که چون افیون از خشخاش به تیغ زدن حاصل کنند. (یادداشت مؤلف ). خیل . (منتهی الارب ) : بوی اخلاص و نفاق و بیمزه هست ظاهر همچو عود و انگزه .مولوی (مثنوی ).
-
صمغ انجدان
لغتنامه دهخدا
صمغ انجدان . [ ص َ غ ِ اَ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی حلتیت است که به فارسی انگزد و انگوزه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). انغوزه .
-
الرک غوزا
لغتنامه دهخدا
الرک غوزا. [ اِ ل َ ] (اِ مرکب ) الرک گوزا. شاید ریشه ٔ کلمه ٔ انقوزه باشد، در سَرَک شهرستانک (شمال تهران ) گلپر را به همین نام خوانند، و ظاهراً بسبب شباهت صوری گیاه مزبور با گلپر در سرک ، این نام به گلپر میدهند، یعنی الرک غوزا نام گیاه انقوزه است در...
-
طرذیلون
لغتنامه دهخدا
طرذیلون . [ طَ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی انگدان باشد، و آن درختی است که صمغ آن انگوزه است و بعضی انگوزه را نیز طرذیلون خوانند که حلتیت باشد. (برهان ). سیسالیوس است . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔحکیم مؤمن ). طُردیلُن . طُردیلون . انجدان . انگژه .
-
انگشت گنده
لغتنامه دهخدا
انگشت گنده . [ اَ گ ِ گ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) صمغ درخت انگدان . حلتیت . صمغالحروت . (از برهان قاطع). انغوزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به انغوزه و انگژه شود.
-
حسن لبه
لغتنامه دهخدا
حسن لبه . [ ح َ س َ ل َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شلم .درخت ضرو. (منتهی الارب ). کمکامه . اسم فارسی حصی البان . حلتیت الطیب . انگم . کنگام . درختش کلنگو نام است .