کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
tin-plating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلع کردن، با قلع پوشاندن، حلبی کردن
-
tinplates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلع، با قلع پوشاندن، حلبی کردن
-
saltine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلبی، نان بیسکویت نمکدار
-
tinplate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلع، با قلع پوشاندن، حلبی کردن
-
حَلَب
لهجه و گویش تهرانی
قوطی حلبی بویژه چهارگوش
-
علی حنفی
لغتنامه دهخدا
علی حنفی . [ ع َ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ حلبی حنفی . رجوع به علی حلبی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ حلبی حنفی . رجوع به علی حلبی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فضل ، حسن بن ابی المجد حلبی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علاءالدین حلبی شود.
-
حلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] halab ظرفی از جنس حلبی و به شکل مستطیل یا استوانه برای حمل مایعاتی مانندِ نفت و بنزین؛ حلبی.
-
tin plate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورق قلع، ورق حلبی، اهنسفید
-
cans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قوطی ها، قوطی، حلبی، قوطی کنسرو
-
قالب تنه
لهجه و گویش تهرانی
ابزار آهنی که ورق حلبی را شکل میدهد.
-
حلب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیت، دلی ۲. حلبی ۳. شیر
-
چلیک
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ روس . ] (اِ.) ظرف حلبی بزرگ .
-
canikin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کانیکین، ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک