کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلاّلپوشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پوشیده بودن
لغتنامه دهخدا
پوشیده بودن . [ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) مستوربودن . مقابل برهنه بودن . || آشکارا نبودن . مخفی بودن : اما حال املاک ایشان ، حال آن بر ما پوشیده است ، و ندانیم که ... (تاریخ بیهقی ).
-
پوشیده خواستن
لغتنامه دهخدا
پوشیده خواستن . [ دَ / دِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) مخفی خواستن . نهانی طلب کردن ، استکتام . (تاج المصادر بیهقی ).
-
پوشیده داشتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده داشتن . [ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) ملبس کردن . مقابل برهنه داشتن . || نهفتن . پنهان داشتن . پنهان کردن . نهان کردن . مخفی داشتن . رمس . اِخفاء : بیاسای اکنون تو پوشیده داربدان تا نداند کس از روزگار. فردوسی .از آن کودکان نیز بسیارگفت همیداشت پو...
-
پوشیده شدن
لغتنامه دهخدا
پوشیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ملبس شدن . بتن کرده شدن . تغطی . تغشی . تستر. استتار. انتقاب . فرا گرفته شدن چیزی بچیزی . انخساف . انغمام . (تاج المصادر). اکتنان . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). تکنین . تطمس . انطماس . لیه . التطاط؛ پوشیده ...
-
پوشیده کردن
لغتنامه دهخدا
پوشیده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملبس کردن . پوشیده داشتن . پوشیدن . بچیزی فرا گرفتن چیزی را. || مستور داشتن . || نهان کردن . پوشیدن . پوشیده داشتن . مخفی کردن .تعمیة. (تاج المصادر): ادغام ؛ پوشیده کردن چیزی در چیزی : چنانکه دیدم چندیست که...
-
پوشیده گذاشتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گذاشتن . [ دَ/ دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نهان داشتن . مخفی گذاردن .
-
پوشیده گردانیدن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گردانیدن . [ دَ / دِ گ َ دِ ] (مص مرکب ) پوشیدن . مستور داشتن . نهان داشتن . مخفی گردانیدن : شیر خواست که بر دمنه حال هراس خویش پوشیده گرداند. (کلیله و دمنه ).
-
پوشیده گردیدن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گردیدن . [ دَ / دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) فرو گرفته شدن چیزی بچیزی . تستر. استتار. اکتمان . (منتهی الارب ).
-
پوشیده گفتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گفتن . [ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ابهام . در سرّ گفتن . در خفا گفتن . نهانی گفتن .
-
پوشیده ماندن
لغتنامه دهخدا
پوشیده ماندن . [ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) مستور ماندن . پنهان ماندن . مخفی ماندن : از احوال این فرزند چیزی بر وی پوشیده نماندی . (تاریخ بیهقی ). و هیبت و سهم او چنان بود که مدتی مرگ او پوشیده ماند و کسی نیارست پرسیدن . (مجمل التواریخ والقصص ). پوشیده ...
-
پوشیده بین
لغتنامه دهخدا
پوشیده بین . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بیننده ٔ نهانی : آن است نیکبخت که پوشیده بین دلش از حشر بر یقین بگواهی گیا شده ست .ناصرخسرو.
-
پوشیده چشم
لغتنامه دهخدا
پوشیده چشم . [ دَ / دِ چ َ ] (ص مرکب ) کور. نابینا. (آنندراج ). اعمی . بی دیده : چو پوشیده چشمی نبینی که راه نداند همی وقت رفتن ز چاه . سعدی .کسانی که پوشیده چشم و دلندهمانا کزین توتیا غافلند. سعدی .در آن دم یکی مرد پوشیده چشم بپرسیدش از موجب کین و خ...
-
پوشیده چهر
لغتنامه دهخدا
پوشیده چهر. [ دَ / دِ چ ِ ] (ص مرکب ) مستور. روی پوشیده . || مخفی . نهان . مبهم : بدل گفتم این راز پوشیده چهرنبیند مگر جان بوزرجمهر.فردوسی .
-
پوشیده حال
لغتنامه دهخدا
پوشیده حال . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) که احوال او مخفی است . که احوالش آشکارا نیست . نهان . مخفی . ناپیدا.
-
پوشیده حالی
لغتنامه دهخدا
پوشیده حالی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چگونگی پوشیده حال : نیست ازبی جوهری پوشیده حالیهای من آسمان چون تیغ در زیر سپر دارد مرا.صائب (از آنندراج ).