کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلاوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حلاوت
/ha(e)lāvat/
معنی
۱. دلچسب بودن؛ دلپذیر بودن؛ دلپذیری؛ خوشایندی.
٢. شیرین بودن؛ شیرینی.
٣. شیرین شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شهد، شیرینی، عذوبت
۲. دلپذیری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلاوت
فرهنگ نامها
(تلفظ: halāvat) (عربی) (به مجاز) خوشایند و دلچسب بودن ، لذت بخش بودن ، دلپذیری ، شیرینی .
-
حلاوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شهد، شیرینی، عذوبت ۲. دلپذیری
-
حلاوت
فرهنگ فارسی معین
(حَ وَ) [ ع . حلاوة ] (مص ل .) شیرین بودن .
-
حلاوت
لغتنامه دهخدا
حلاوت . [ ح َ وَ ] (ع مص ) حلاوة. شیرین گردیدن . شیرین شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندرسخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر. فرخی .بیازمای چو شاهان حلاوت و تلخی حلاوت لب معشوق و تلخی بکماز. سوزنی .اگر حلاوت مستی بدانی...
-
حلاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حلاوة] ha(e)lāvat ۱. دلچسب بودن؛ دلپذیر بودن؛ دلپذیری؛ خوشایندی.٢. شیرین بودن؛ شیرینی.٣. شیرین شدن.
-
واژههای مشابه
-
شهد و حلاوت
فرهنگ گنجواژه
شیرینی.
-
واژههای همآوا
-
حلاوة
لغتنامه دهخدا
حلاوة. [ ح َ وَ ] (ع اِمص ) شیرینی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || (ع ص )ارض حلاوه ؛ زمین که تره های درشت و سطبر رویاند. || (اِ) حلاوة القفا؛ وسط قفا. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شهد و شیرینی
فرهنگ گنجواژه
حلاوت.
-
شیرینی
واژگان مترادف و متضاد
حلاوت، شهد، عذوبت ≠ تلخی
-
عذوبت
واژگان مترادف و متضاد
۱. حلاوت، شیرینی ۲. گوارایی، خوشگواری
-
شهد
واژگان مترادف و متضاد
انگبین، حلاوت، شکرین، شیرینی، عسل ≠ شرنگ
-
حِیْلُوْک
لهجه و گویش گنابادی
heylowk در گویش گنابادی یعنی استرسی ، بی حلاوت ، عجله ای انجام دادن کاری