کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلاس
لغتنامه دهخدا
حلاس .[ ح َل ْ لا ] (ع ص ) پلاس فروش . (مهذب الاسماء) (دهار).
-
واژههای همآوا
-
هلاث
لغتنامه دهخدا
هلاث . [ هَُ ] (ع اِمص ) فروهشتگی که به مردم عارض شود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
هلاس
لغتنامه دهخدا
هلاس . [ هَِ ل ْ لا ] (اِخ ) نام قدیم یونان . (فرهنگ جغرافیایی وبستر) (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به یونان شود.
-
هلاس
لغتنامه دهخدا
هلاس . [ هَُ ] (ع اِ) بیماری سل ،و گویند سلاس بیماری عقل است و هلاس در بدن است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نزد پزشکان آن است که هضم عروقی از وظیفه ٔ خود بازماند و نتواند غذا را به بدن برساند. (کشاف اصطلاحات الفنون ) (بحر الجواهر).
-
جستوجو در متن
-
پلاس
لغتنامه دهخدا
پلاس . [ پ َ ] (اِ) پشمینه ٔ سطبر که درویشان پوشند و نیز بمعنی قسمی پشمینه ٔ گستردنی باشد شبیه به جاجیم . چیزی است مثل کرباس که از ریسمان پوست درخت سن بافند به هندی تات گویند... و در مدار و لطائف و سراج نوشته نوعی از پشمینه ٔ سطبر و در بهار عجم نوعی ...