کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلاجت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حلاجت
/helājat/
معنی
۱. پیشۀ حلاج.
۲. پنبهزنی.
۳. پنبهپاککنی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلاجت
لغتنامه دهخدا
حلاجت . [ ح ِ ج َ ] (ع اِمص ) پنبه زنی . ندافی . حلاجی . (آنندراج ).
-
حلاجت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حلاجة] [قدیمی] helājat ۱. پیشۀ حلاج.۲. پنبهزنی.۳. پنبهپاککنی.
-
جستوجو در متن
-
پنبه فرخمیدن
لغتنامه دهخدا
پنبه فرخمیدن . [ پَم ْ ب َ / ب ِف َ رَ دَ ] (مص مرکب ) پنبه فلخیدن . پنبه فخمیدن . بیرون کردن پنبه از پنبه دانه . حلج . حلاجت . حلاجی کردن .
-
پنبه زنی
لغتنامه دهخدا
پنبه زنی . [ پَم ْ ب َ / ب ِ زَ ] (حامص مرکب ) عمل بیرون کردن پنبه از پنبه دانه . محلوج کردن پنبه . حلیج کردن پنبه . حِلاجت . تندیف . ندف .
-
پنبه غاز کردن
لغتنامه دهخدا
پنبه غاز کردن . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مَشع. (منتهی الارب ). تمزیع. (منتهی الارب ). حلج . حلاجت .