کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حق دادن مستحق دانستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حق دادن مستحق دانستن
دیکشنری فارسی به عربی
اهل (فعل ماض)
-
واژههای مشابه
-
حَقُّ
فرهنگ واژگان قرآن
حق - ثابت - قضائي که خداي تعالي رانده ، و آن را حتمي کرده باشد
-
حق حق
لغتنامه دهخدا
حق حق . [ ح ِ ح ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت هکه و سکسکه ٔ آنکه بسیار گریسته است . || آواز آب در شکم و در مشک آنگاه که بجنبانند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
ظل حق
لغتنامه دهخدا
ظل حق . [ ظِل ْ ل ِ ح َق ق / ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خلیفه و پادشاه باشد.
-
حق التحقیق
فرهنگ واژههای سره
پژوهانه
-
حق التدریس
فرهنگ واژههای سره
آموزانه
-
حق الثبت
فرهنگ واژههای سره
نگارشانه
-
حق الزحمه
فرهنگ واژههای سره
دستمزد
-
حق السکوت
فرهنگ واژههای سره
خموشانه
-
حق ماموریت
فرهنگ واژههای سره
کارانه
-
به حق
فرهنگ واژههای سره
به سزا
-
هبط حق
لغتنامه دهخدا
هبط حق . [ هََ ح َ ] (اِخ ) نامی است که مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی به قحطبةبن شبیب سردار عرب داده بود. (حبیب السیر ج 2 ص 198). این نام تصحیفی از اسم اصلی وی یعنی قحطبة است .
-
subscription, abonnement (fr.)
حق اشتراک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] مبلغی که برای اشتراک استفاده از آب و برق و مطبوعات و امثال آن پرداخت شود
-
service charge
حق خدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مبلغی که بابت عرضۀ خدمات به صورتحساب اضافه میشود