کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حق التولیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
priority service
حق تقدم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که برای ارجحیت دادن به همۀ ارتباطات خروجی مشترک یا بخشی از آن استفاده شود
-
service charge
حق خدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مبلغی که بابت عرضۀ خدمات به صورتحساب اضافه میشود
-
trackage rights
حق دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] امتیاز بهرهبرداری از خطوط راهآهن یک شرکت درازای پرداخت حق و حقوق مالک آن
-
access right
حق دستیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعهحقوق کاربر برای دستیابی به یک سامانۀ توزیعی
-
franchise 1, suffrage, elective franchise, political franchise
حق رأی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] حق دادن رأی در انتخابات
-
dispensing fee
حق فنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] هزینهای که داروساز برای ارائۀ خدمات دارویی برای نسخهپیچی دریافت میکند
-
copyright
حق نشر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] حق انحصاری پدیدآورندۀ اثر برای بهرهبرداری مادی و معنوی از اثر ادبی یا هنری یا صنعتی خود
-
privilege
حق ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] حقی مبتنی بر مجموعهای از حقوق و قوانین که به بعضی از کاربران داده میشود تا بتوانند بر روی سامانۀ عامل عملیات خاصی را اجرا کنند
-
حق حساب
فرهنگ فارسی معین
( قُِ حِ) [ ع . ] (اِمر.) باج ، رشوه .
-
حق البوق
فرهنگ فارسی معین
(حَ قُّ لْ) [ ع . ] (اِمر.) (عا.) 1 - رشوه ، انعام . 2 - باج .
-
حق التألیف
فرهنگ فارسی معین
(حَ قُّ تَُ) [ ع . ] (اِمر.) مزد و پاداش و پولی که به مؤلفان در ازای تألیف کتابی پرداخته می شود.
-
حق التدریس
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ . تَّ) [ ع . ] (ص مر.) وجهی که در ازای تدریس به استاد و آموزگار پرداخت شود، آموزانه (فره ).
-
حق الزحمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ. زَّ مِ) [ ع . ] (ص مر.) دستمزد.
-
حق السکوت
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ سُُ) [ ع . ] (ص مر.) پول یا مالی که برای پنهان نگه داشتن رازی به کسی داده شود.
-
حق الله
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لا) [ ع . ] (اِمر.) اجرای اوامر خدا و طاعت و عبادت او.