کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حق التدریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حق التدریس
/haqqottadris/
معنی
کارمزدی که به مدرس در برابر تدریس پرداخت میشود.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
آموزانه
دیکشنری
fee
-
جستوجوی دقیق
-
حق التدریس
فرهنگ واژههای سره
آموزانه
-
حق التدریس
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ . تَّ) [ ع . ] (ص مر.) وجهی که در ازای تدریس به استاد و آموزگار پرداخت شود، آموزانه (فره ).
-
حق التدریس
لغتنامه دهخدا
حق التدریس . [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) پاداشی که بمدرس دهند برای درس گفتن . حق التعلیم .
-
حق التدریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqottadris کارمزدی که به مدرس در برابر تدریس پرداخت میشود.
-
واژههای مشابه
-
حَقُّ
فرهنگ واژگان قرآن
حق - ثابت - قضائي که خداي تعالي رانده ، و آن را حتمي کرده باشد
-
حق حق
لغتنامه دهخدا
حق حق . [ ح ِ ح ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت هکه و سکسکه ٔ آنکه بسیار گریسته است . || آواز آب در شکم و در مشک آنگاه که بجنبانند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
حق بوغ،حق بوغه،حق البوق
لهجه و گویش تهرانی
باج،پول بوغه دادن چارپا برای مالک حیوان نر ،عوارض بی مبنا
-
ظل حق
لغتنامه دهخدا
ظل حق . [ ظِل ْ ل ِ ح َق ق / ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خلیفه و پادشاه باشد.
-
حق داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. محقبودن، سزاوار بودن، مستحق بودن ۲. درخوربودن، شایسته بودن ۳. راست گفتن، درستگفتن ۴. منطقی برخورد کردن
-
حق التحقیق
فرهنگ واژههای سره
پژوهانه
-
حق الثبت
فرهنگ واژههای سره
نگارشانه
-
حق الزحمه
فرهنگ واژههای سره
دستمزد
-
حق السکوت
فرهنگ واژههای سره
خموشانه
-
حق ماموریت
فرهنگ واژههای سره
کارانه