کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقه کاووس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حقه گر
لغتنامه دهخدا
حقه گر. [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ گ َ ] (ص مرکب ) حقاق . آنکه حقه سازد. حقه ساز. خراط.
-
استوفى حقّه
دیکشنری عربی به فارسی
حقّش را كاملاً گرفت , همه حقوقش را گرفت
-
حقه باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hoqqebāz ۱. [عامیانه] حیلهگر؛ فریبدهنده.۲. [قدیمی] = شعبدهباز
-
حقه بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hoqqebāzi ۱. [عامیانه] فریبکاری.۲. [قدیمی] = شعبدهبازی
-
حقه بازی
دیکشنری فارسی به عربی
اقذف , ترس , دجل
-
حقه گل
دیکشنری فارسی به عربی
قشة
-
حقّه بازی
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتيالٌ
-
حقه باز
لهجه و گویش تهرانی
حیله گر
-
حقه باز
واژهنامه آزاد
چاچول باز.
-
حقه سوار کردن
واژگان مترادف و متضاد
حقه زدن، نیرنگ به کار بردن، دوزوکلک جور کردن، خدعه کردن، مکر ورزیدن
-
ادم حقه باز
دیکشنری فارسی به عربی
نذل , نصاب
-
حقه بازی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
خدعة
-
حقّه ای زد
دیکشنری فارسی به عربی
ارْتَکَبَ اّحتيالاً
-
رِند و حقه باز
لهجه و گویش تهرانی
کلک
-
تخلف و حُقه
فرهنگ گنجواژه
نادرستی.