کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفيدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حفيدة
معنی
نوه , دختر دختر , دختر پسر
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفيدة
دیکشنری عربی به فارسی
نوه , دختر دختر , دختر پسر
-
جستوجو در متن
-
دختر دختر
دیکشنری فارسی به عربی
حفيدة
-
دختر پسر
دیکشنری فارسی به عربی
حفيدة
-
نوه
دیکشنری فارسی به عربی
حفيد , حفيدة
-
سارة
لغتنامه دهخدا
سارة. [ رَ ] (اِخ ) بنت الربعی ، از مشاهیر زنان محدث و از مشایخ امام سیوطی و حفیده ٔ سراج الدین بن الملقن است و علم حدیث را از او فرا گرفته . به سال 869 هَ . ق . درگذشت . (قاموس اعلام ترکی ).
-
لان
لغتنامه دهخدا
لان . (اِخ ) ادوار ویلیام . مولد 1801 و وفات 1876. «اشتهر بمعجمه الکبیر العربی - الانکلیزی الذی دعاه «مداللغة»، جمع فیه باصلاحات مختصرة کل ماجاء فی معاجم العرب و کتبهم اللغویة فنشر منه ستة مجلدات فی لندن (76-1863) و لما مات الحق به حفیده «لان پول » ب...
-
لبیبة
لغتنامه دهخدا
لبیبة. [ل َ ب َ ] (اِخ ) الانصاری . ذکره الطبرانی و غیره و قال ابوعمر هو ابولبیبة و قال ابن حبان فی ترجمة حفیده محمدبن عبدالرحمن بن لبیبة کان اسم عبدالرحمن لبیبة وابوه لبیبة فلذلک یقال تارة لبیبة و تارة ابولبیبة و اخرج البیهقی من طریق اسدبن موسی من ح...
-
حبی
لغتنامه دهخدا
حبی . [ ] (اِخ ) قادین یا حبی خاتون شاعره ٔ ترک از اهل اماسیة. صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید:مشهورترین شاعره ٔ عثمانی است ، حفیده ٔ شیخ یحیی و زوجه ٔ شمسی چلپی و ندیمه ٔ سلطان سلیم خان ثانی بود و نفوذ و اقتداری بزرگ داشت و خانه ٔ او ملجاء و مرجع ارباب...
-
ذوالبیانین
لغتنامه دهخدا
ذوالبیانین . [ ذُل ْ ب َ ن َ ] (اِخ ) لقب بدیعالزمان حسین بن ابراهیم نطنزی . معروف به ادیب نطنزی . و کنیت اوابوعبداﷲ است . او شاعر و ادیبی نیکوسخن است در دو زبان فارسی و عربی و او راست کتاب الخلاص ، لغت مترجم عربی بفارسی و دستوراللغه هم در لغت مترجم ...
-
ظفری
لغتنامه دهخدا
ظفری . [ ظَ ف َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به ظفر و هو بطن من الانصار و هو کعب بن الخزرج بن عمروبن مالک بن الاوس واسم ظفر کعب و المشهور بالنسبة الیه یونس بن محمدبن انس بن فضالة الظفری من اهل المدینة روی عن ابیه له صحبة روی عنه فضیل بن سلیمان النمری و حفی...
-
ادیب نطنزی
لغتنامه دهخدا
ادیب نطنزی . [ اَ ب ِ ن َ طَ ] (اِخ ) سمعانی در ذیل لغت نطنزی گوید: النطنزی ؛ هذه النسبة الی نطنز و هی بلدة بنواحی اصبهان . ظنی ان بینهما قریباً من عشرین فرسخاً والمشهور بالانتساب الیها ابوعبداﷲ الحسین بن ابراهیم بن احمد النطنزی الأدیب من اهل اصبهان...
-
ارث
لغتنامه دهخدا
ارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعیف زده . (کلیله و دمنه ). || (اِ) آنچه از مال مرده به وارث رسد. مرده ریگ . مردریگ . مرده ری...