کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حفنة
معنی
مشت , يک مشت پر , تني چند , مشتي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفنة
لغتنامه دهخدا
حفنة. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) یک مشت از طعام . مشتی از گندم و جو و جز آن . یا دو مشت وقتی که هر دو کف بهم آورده باشند. (منتهی الارب ). پری یک مشت . مقداری که در کف دستی فراهم کرده گنجد. چیز اندک . || گو کف . ج ، حفنات : مارمیت اذ رمیت فتنه ای صدهزاران خرم...
-
حفنة
لغتنامه دهخدا
حفنة. [ ح ُ / ح َ ن َ ] (ع اِ) کریشک . مغاک . سوراخ . (منتهی الارب ). حفرة. (اقرب الموارد). || پُرِ دو مشت . (اقرب الموارد). || کوه . (منتهی الارب ). ج ، حُفَن .
-
حفنة
دیکشنری عربی به فارسی
مشت , يک مشت پر , تني چند , مشتي
-
واژههای مشابه
-
حفنة عملية
دیکشنری عربی به فارسی
مشتي مزدور
-
جستوجو در متن
-
یک مشت پر
دیکشنری فارسی به عربی
حفنة
-
تنی چند
دیکشنری فارسی به عربی
حفنة
-
مشتی
دیکشنری فارسی به عربی
حفنة
-
حفن
لغتنامه دهخدا
حفن . [ ح ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ حُفنة و حِفنة. (منتهی الارب ).
-
مشتی مزدور
دیکشنری فارسی به عربی
حفنة عملية
-
حفنات
لغتنامه دهخدا
حفنات . [ ح َ ف َ ](ع اِ) ج ِ حفنه . (منتهی الارب ). رجوع به حفنة شود.
-
مشت
دیکشنری فارسی به عربی
حفنة , دقة , قبضة , لکمة , مقصف
-
قعث
لغتنامه دهخدا
قعث . [ ق َ ] (ع مص ) کم دادن : قعث له من الشی ٔ قعثاً؛ حفن له حفنة، ای اعطاه قلیلاً. (اقرب الموارد). رجوع به قعثة شود.
-
قعثة
لغتنامه دهخدا
قعثة. [ ق َ ث َ ] (ع مص ) کم دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعث له من الشی ٔ قعثاً و قعثة؛ حفن له حفنة، ای اعطاه قلیلاً. (اقرب الموارد).