کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حفظ
/hefz/
معنی
۱. نگهبانی کردن؛ نگهداری کردن.
۲. جلوگیری از نابود شدن چیزی.
۳. یاد گرفتن و ازبر کردن شعر یا مطلبی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. صیانت، محارست، محافظت، نگهداری
۲. پشتیبانی، حمایت
۳. ازبر کردن، بهخاطر سپردن ≠ فراموش کردن، ذهول
۴. بر
۵. بهخاطرسپاری
۶. ضبط
۷. پاس
۸. یاد، ذهن، خاطر
۹. حافظه
برابر فارسی
نگ هدار
فعل
بن گذشته: -
بن حال: حفظ است
دیکشنری
conservation, custody, keeping, maintenance, preservation, protection, reservation
-
جستوجوی دقیق
-
حفظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. صیانت، محارست، محافظت، نگهداری ۲. پشتیبانی، حمایت ۳. ازبر کردن، بهخاطر سپردن ≠ فراموش کردن، ذهول ۴. بر ۵. بهخاطرسپاری ۶. ضبط ۷. پاس ۸. یاد، ذهن، خاطر ۹. حافظه
-
حفظ
فرهنگ واژههای سره
نگ هدار
-
save 1
حفظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از زیرگزینههای پرونده که برای ذخیرهکردن شکلِ موجودِ پرونده در حافظه به کار میرود متـ . حفظ کردن
-
حفظ
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاهبانی کردن ، نگه داری کردن . 2 - به ذهن سپردن ، در حافظه نگاه داشتن . 3 - (اِ.) یاد، ذهن . 4 - جلوگیری از ایجاد خدشه یا آشفتگی .
-
حفظ
لغتنامه دهخدا
حفظ. [ ح ِ ] (ع مص ) نگاه داشتن . نگه داشتن . نگاهداشت . نگهداری . نگهداشت . گوش داشتن . حیاطة. وقایة. حراست . صیانت . محافظت ، حرس . بقو. بقاوت . نگاهداری کردن . نگهداری کردن . بازداشتن شیئی از زیان و هلاک : احسن اﷲ حفظک و حیاطک . (تاریخ بیهقی ص 298...
-
حفظ
دیکشنری عربی به فارسی
نگهداري , حفظ , محافظت , جلوگيري , حراست
-
حفظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hefz ۱. نگهبانی کردن؛ نگهداری کردن.۲. جلوگیری از نابود شدن چیزی.۳. یاد گرفتن و ازبر کردن شعر یا مطلبی.
-
حفظ
دیکشنری فارسی به عربی
حفظ , حماية
-
واژههای مشابه
-
حَفِظَ
فرهنگ واژگان قرآن
حفظ کرده(حفظ:ضبط کردن صورت آن چيزي است که براي ما معلوم شده است ، بطوري که هيچ دگرگوني و تغييري در آن پيدا نشود)
-
حفظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن ۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن ۳. ضبط کردن ۴. ابقا کردن
-
حفظ الصحه
فرهنگ واژههای سره
بهداشت
-
حفظ کردن
فرهنگ واژههای سره
از بر کردن
-
fertility preservation
حفظ باروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] حفظ توانایی بارور شدن و تسهیل سلامت باروری ازطریق آموزش و مشاوره و درمان
-
save as
حفظ بانام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از زیرگزینههای پرونده که برای ذخیره کردن شکل موجود پرونده همراه با تغییر نام یا جای آن در حافظه به کار میرود