کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حفر ضبة
لغتنامه دهخدا
حفر ضبة. [ ح َ ف َ رُ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) چاههای آبی دورتک باشند منسوب به ضبةبن ادبن الیاس بن مضر در نواحی شواجن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
حفر کردن
لغتنامه دهخدا
حفر کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حفر. کندن .
-
باب حفر
لغتنامه دهخدا
باب حفر. [ ب ُ ح َ ] (اِخ ) روستائی است . (منتهی الارب ).
-
حفر کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bekeni طاری: kand(mun) طامه ای: kandan طرقی: kindmun کشه ای: kandmun نطنزی: kandan
-
حفر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قبر , کهف , نورس
-
حفر ابی موسی الاشعری
لغتنامه دهخدا
حفر ابی موسی الاشعری . [ ح َ ف َ رُ اَ سَل ْ اَ ع َ ] (اِخ ) موضعی بر جاده مکه به بصرة و آن چاههای آب است که ابوموسی اشعری در راه حاج حفر کرده است . (معجم البلدان ).
-
حفر بنی تمیم
لغتنامه دهخدا
حفر بنی تمیم . [ ح َ ف َ رِ ب َ ت َ ] (اِخ )نام چاهی است بنی تمیم را به مکه . (معجم البلدان ).
-
معدن حفر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لغم
-
جستوجو در متن
-
dig
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفر کردن، حفاری، حفر، کاوش، کنایه، کندن، کاوش کردن، فرو کردن
-
digging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفر، نبش
-
graving dock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفر گودال
-
حفاری
دیکشنری فارسی به عربی
تنقيب , حفر
-
حکاکی
دیکشنری فارسی به عربی
حفر , قطع
-
stepped grave
گور پلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که پلهای حفر شده است
-
کاریزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kārizgar کسی که قنات حفر کند؛ کاریزکن.